English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rurality U زندگی روستایی
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
clodhoppers U روستایی
peasant U روستایی
clodhopper U روستایی
yokels U روستایی
boors U روستایی
yokel U روستایی
agrestic U روستایی
rustic U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
cottager U روستایی
cottagers U روستایی
ruralist U روستایی
rural U روستایی
bucolic U روستایی
villager U روستایی
villagers U روستایی
churl U روستایی
tao U روستایی
russeting U روستایی
loblolly U روستایی
peasants U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
muzhik or moujik U روستایی
russetting U روستایی
boor U روستایی
predial or prae U کشتی روستایی
cottages U خانه روستایی
plough boy U جوانک روستایی
russet U روستایی ضخیم
diamond-faced U روستایی سازی
ruralize U روستایی شدن
musette U یکجوررقص روستایی
puli U سگ روستایی مجارستانی
swain U جوان روستایی
gammer U پیر زن روستایی
hoyden U روستایی بی تربیت
hobnail U دهاتی روستایی
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
cottage industry U صنعت روستایی
cottage industries U صنعت روستایی
villatic U روستایی دهاتی
municipal road U راه روستایی
cottage U خانه روستایی
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
countrified U روستایی روستا صفت
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
country seat U خانهی بزرگ روستایی
countryfied U روستایی روستا صفت
country seats U خانهی بزرگ روستایی
gaffer U پیر مرد روستایی
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
gaffers U پیر مرد روستایی
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
peasntry U حالت یا خوی روستایی
pastoralism U سبک شعر روستایی
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
hawbuck U روستایی بیدست وپا
cot U کلبه روستایی [حقیر]
vertical loom U دار روستایی [قالی]
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
vita U زندگی
togetherness U زندگی با هم
habitance U زندگی
existence U زندگی
lifeline U خط زندگی
lifelines U خط زندگی
living U زندگی
habitancy U زندگی
lives U زندگی
lives of great men U زندگی
existences U زندگی
wile a U در زندگی
life U زندگی
vivification U زندگی
eau de vie U اب زندگی
living standard U سطح زندگی
uterine life U زندگی زهدانی
hutment U زندگی در کلبه
life chance U مجال زندگی
life cycle U دوره زندگی
pieds-a-terre U جای زندگی
joie de vivre U نشاط زندگی
lifestyle U شیوهی زندگی
life history U تاریخچه زندگی
biographies U تاریخچه زندگی
firesides U زندگی خانگی
intravitam U در زمان زندگی
incertitude U ناپایداری زندگی
lifestyles U شیوهی زندگی
life-cycles U چرخه زندگی
country life U زندگی روشنایی
fireside U زندگی خانگی
pied-a-terre U جای زندگی
standard of living U استاندارد زندگی
vital energy U نیروی زندگی
bane U مخرب زندگی
lark U روش زندگی
vitalize U زندگی دادن
larks U روش زندگی
standard of living U سطح زندگی
intravital U در زمان زندگی
level of living U سطح زندگی
living cost U هزینه زندگی
life expectancy U امید زندگی
living area U منطقه زندگی
life insurance U بیمه زندگی
public life U زندگی در سیاست
public life U زندگی سیاسی
life expectancy U امید به زندگی
life expectancies U امید زندگی
redivivus U زندگی نویافته
liveable U قابل زندگی
lifeless U عاری از زندگی
planetary life U زندگی دربدر
living expenses U هزینه زندگی
marriage life U زندگی زناشویی
married life U زندگی زناشویی
cohabitation U زندگی باهم
afterlife U زندگی پس از مرگ
monandry U زندگی با یک شوهر
monkery U زندگی راهبی
living death U زندگی مرگبار
parasitism U زندگی طفیلی
biography U تاریخچه زندگی
live forever U زندگی ابدی
renascence U زندگی مجدد
life expectancies U امید به زندگی
life U دوران زندگی
lifeway U طرز زندگی
taedium vitae U بیزاری از زندگی
standard of living U معیار زندگی
temporal life U زندگی موقت
life sustenance U گذران زندگی
life style U سبک زندگی
life motto U شعار زندگی
life instinct U غریزه زندگی
lives U دوران زندگی
livable U قابل زندگی
soldiering U زندگی سربازی
standards of living U معیار زندگی
standards of living U استاندارد زندگی
standards of living U سطح زندگی
scheme of life U رویه زندگی
scheme of life U نقشه زندگی
sentience U زندگی فکری
sequestered life U زندگی مجرد
single life U زندگی مجردی
life experiences U تجارب زندگی
animates U زندگی بخشیدن
resident <adj.> U محل زندگی
domiciled [law] [politics] <adj.> U محل زندگی
life of privation U زندگی در سختی
habit U زندگی کردن
habits U زندگی کردن
liver U زندگی کننده
azoic U تهی از زندگی
animality U زندگی جانوران
livers U زندگی کننده
cost of living U هزینه زندگی
lifetimes U دوره زندگی
vegetation U زندگی گیاهی
animate U زندگی بخشیدن
career U دوره زندگی
lifelike U زندگی مانند
careered U دوره زندگی
careering U دوره زندگی
careers U دوره زندگی
vital U وابسته به زندگی
symbiosis U زندگی تعاونی
lifetimes U مدت زندگی
lifetime U دوره زندگی
lifetime U مدت زندگی
tribalism U زندگی ایلیاتی
going U مشی زندگی
a life full of incidents U زندگی پر رویداد
he lives on air U زندگی میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com