English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
can one p a soul out of hell? U ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
an ovoviviparous animal U جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
is these a at the door U ایاکسی هم درهست
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
souvenirs U ره اورد
corrival U هم اورد
rivalled U هم اورد
gift U ره اورد
rivaling U هم اورد
moraine U یخ اورد
souvenir U ره اورد
rivalling U هم اورد
rivals U هم اورد
rivaled U هم اورد
rival U هم اورد
flotsam U اب اورد
antagonist U هم اورد
antagonists U هم اورد
supplements U پس اورد هم اورد
gifts U ره اورد
supplementing U پس اورد هم اورد
supplement U پس اورد هم اورد
competitors U هم اورد
competitor U هم اورد
supplemented U پس اورد هم اورد
jetsam U کالای اب اورد
grievous U اندوه اورد
consequence U دست اورد
present U ره اورد اهداء
resulting U دست اورد
resulted U دست اورد
consequences U دست اورد
size U بر اورد کردن
result U دست اورد
adversaries U مبارز هم اورد
presents U ره اورد اهداء
presenting U ره اورد اهداء
presented U ره اورد اهداء
sizes U بر اورد کردن
snowdrifts U برف باد اورد
annual accumulation of sediment U سال اورد ته نشست
perniciously U چنانکه زیان اورد
funnily U چنانکه خنده اورد
snowdrift U برف باد اورد
he called his kindred together U خوبشاوندان خودرافراهم اورد
he brought more money U باز پول اورد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
epispastic U مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
he brought more money U قدری دیگر پول اورد
nauseant U دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
he lined up his men U مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
milch cow U کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
scissors U سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
office of the future U ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
bar mitzvahs U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
pusher tractor U تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
bar mitzvah U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
hard contact printing U چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
bogota U نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ecdysiast U زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
toolkit software U بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
outward bound U بیرون رو
outside appearance U بیرون
out U بیرون از
out- U بیرون از
efferent U بیرون بر
out door U بیرون
off the track U بیرون
forth of U بیرون از
bakkat U به بیرون
extra terrestrial U بیرون از
outed U بیرون از
externals U بیرون
forth U بیرون از
away U بیرون
outdoor U بیرون
without U بیرون از
out <adv.> U بیرون
away U بیرون از
from the outside U از بیرون
without U بیرون
out <adv.> U به بیرون
outside U بیرون
outsides U بیرون
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
out [of] <adv.> U بیرون [از]
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
from outside U از بیرون [از]
from out of town U از بیرون [از]
out of U بیرون از
external U بیرون
out-of- U بیرون از
abroad U بیرون
ejector U بیرون کننده
extrude U بیرون کشیدن
exserted U بیرون امده
extra cosmical U بیرون ازگیتی
extra cranial U بیرون ازجمجمه
extra cranial U ازجمجمه بیرون
eliminable U بیرون کردنی
ejaculatory U بیرون اندازنده
pull out U بیرون امدن
exsert U بیرون دادن
exhalant U بیرون دهنده
excommunicative U بیرون کننده
out with U بیرون انداختن
pull-out U بیرون امدن
pull-outs U بیرون امدن
ejector U بیرون انداز
exhalent U بیرون دهنده
ejection U بیرون اندازی
sputtering U بیرون اندازی
spit U بیرون پراندن
expulse U بیرون انداختن
spits U بیرون پراندن
excurrent U بیرون ریزنده
expulse U بیرون دادن
extrude U بیرون انداختن
ejection U بیرون رانی
egestion U بیرون ریزی
effuse U بیرون ریختن از
plug U بیرون زدن
outflows U بیرون ریزی
venting U بیرون دادن
venting U بیرون ریختن
vented U بیرون دادن
vented U بیرون ریختن
vent U بیرون دادن
vent U بیرون ریختن
extruding U بیرون کشیدن
vents U بیرون ریختن
outflow U بیرون ریزی
jettisons U بیرون افکندن
plugging U بیرون زدن
plugs U بیرون زدن
to expel [from] U بیرون راندن [از]
draw U بیرون کشیدن
draws U بیرون کشیدن
jettison U بیرون افکندن
vents U بیرون دادن
jettisoned U بیرون افکندن
jettisoning U بیرون افکندن
extruding U بیرون امدن
extruding U بیرون انداختن
bear out U بیرون دادن
beyond d. U بیرون از حدوصف
beyond one's vision U بیرون ازحدبینایی
extrude U بیرون امدن
bring off U بیرون بردن
deferent U بیرون برنده
draw out U بیرون کشیدن از
extruded U بیرون انداختن
extruded U بیرون امدن
extruded U بیرون کشیدن
outgoing U بیرون رونده
clamp U بیرون کشیدن
clamped U بیرون کشیدن
clamping U بیرون کشیدن
clamps U بیرون کشیدن
extrudes U بیرون کشیدن
extrudes U بیرون امدن
extrudes U بیرون انداختن
astir U بیرون از بستر
efferent U رگ بیرون بر وابران
extra physical U بیرون ازقواعدطبیعی
throw out U بیرون انداختن
to give the sack U بیرون کردن
to go off U بیرون رفتن
to hunt out U بیرون کردن
to pack off U بیرون کردن
to pass off U بیرون رفتن
to pay a way U بیرون دادن
to pay away U بیرون دادن
to pay off U بیرون دادن
to puff out U پف پف بیرون امدن
to run out U بیرون امدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com