Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
publicised
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizing
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
men of intellgence
U
دانشمندان مردم باطلاع
ballyhoo
U
اگهی پر سرو صدا کردن
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
general quarters
U
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
common hardware
U
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
put in
U
مداخله کردن رساندن
to work off
U
بفروش رساندن اب کردن
accomplishing
U
بانجام رساندن وفا کردن
injure
U
زخمی کردن ضرر رساندن
marring
U
زیان رساندن معیوب کردن
incommode
U
ازار رساندن گیج کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
accomplish
U
بانجام رساندن وفا کردن
accomplishes
U
بانجام رساندن وفا کردن
mar
U
زیان رساندن معیوب کردن
injures
U
زخمی کردن ضرر رساندن
impairing
U
زیان رساندن معیوب کردن
wind up
<idiom>
U
به پایان رساندن ،تسویه کردن
marred
U
زیان رساندن معیوب کردن
impaired
U
زیان رساندن معیوب کردن
injuring
U
زخمی کردن ضرر رساندن
impair
U
زیان رساندن معیوب کردن
impairs
U
زیان رساندن معیوب کردن
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
U
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
assist
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
helps
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
assisting
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
helped
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
help
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
assists
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
generalising
U
عمومی کردن
generalises
U
عمومی کردن
generalizing
U
عمومی کردن
secularised
U
عمومی کردن
secularizes
U
عمومی کردن
secularized
U
عمومی کردن
generalize
U
عمومی کردن
secularising
U
عمومی کردن
generalizes
U
عمومی کردن
secularize
U
عمومی کردن
secularises
U
عمومی کردن
generalised
U
عمومی کردن
secularizing
U
عمومی کردن
to vindicate a religion
U
دیانتی را بثبوت رساندن یاازان دفاع کردن
to palm off a thing on aperson
U
چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
ostracised
U
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes
U
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
U
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
U
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises
U
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing
U
با اراء عمومی تبعید کردن
to resort to referendum
U
بافکار عمومی مراجعه کردن
ostracize
U
با اراء عمومی تبعید کردن
to browse
U
بررسی عمومی کردن
[علوم کامپیوتر]
offending public decency
U
جریحه دار کردن عفت عمومی
demobilization
U
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
indiction
U
اگهی
advertisements
U
اگهی
announcement
U
اگهی
indigitation
U
اگهی
infore
U
اگهی به
affiche
U
اگهی
tickets
U
اگهی
announcements
U
اگهی
ticket
U
اگهی
caveat
U
اگهی
caveats
U
اگهی
acknowledgements
U
اگهی
acknowledgement
U
اگهی
proclamations
U
اگهی
proclamation
U
اگهی
posters
U
اگهی
poster
U
اگهی
noticing
U
اگهی
notice
U
اگهی
warning
U
اگهی
noticed
U
اگهی
acknowledgments
U
اگهی
Annunciation
U
اگهی
notices
U
اگهی
warnings
U
اگهی
warning order
U
دستور اگهی
advertisements
U
اگهی تبلیغاتی
fly bill
U
اگهی دستی
handbills
U
اگهی دستی
announce
U
اگهی دادن
announces
U
اگهی دادن
assertion
U
بیانیه اگهی
advertises
U
اگهی دادن
announced
U
اگهی دادن
advertisement
U
اگهی تبلیغاتی
informs
U
اگهی دادن
handbill
U
اگهی دستی
informing
U
اگهی دادن
ban
U
اگهی احضار
banning
U
اگهی احضار
play bill
U
اگهی نمایش
advertised
U
اگهی دادن
pin-ups
U
الصاق اگهی
pin-ups
U
چسبانیدن اگهی
previous notice
U
پیش اگهی
annunciate
U
اگهی دادن
announcing
U
اگهی دادن
pin-up
U
الصاق اگهی
pin-up
U
چسبانیدن اگهی
pin up
U
الصاق اگهی
pin up
U
چسبانیدن اگهی
bans
U
اگهی احضار
prognosis
U
پیش اگهی
forewarning
U
پیش اگهی
proclamation
U
اگهی دادن
prospectuses
U
خلاصه اگهی
notice to mariner
U
اگهی دریایی
prospectus
U
خلاصه اگهی
proclamations
U
اگهی دادن
obituary
U
اگهی در گذشت
obituaries
U
اگهی در گذشت
inform
U
اگهی دادن
advertize
U
اگهی دادن
billsticker
U
اگهی چسبان
gazette
U
اعلان و اگهی
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
flyers
U
اگهی روی کاغذکوچک
fliers
U
اگهی روی کاغذکوچک
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
prognostic tests
U
ازمونهای پیش اگهی
reclame
U
اگهی اغراق امیز
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
bulletins
U
اگهی نامه رسمی
bulletin
U
اگهی نامه رسمی
to paste up a playbill
U
اگهی نمایش بدیوارزدن
flyer
U
اگهی روی کاغذکوچک
flier
U
اگهی روی کاغذکوچک
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
necrology
U
ثبت اموات اگهی فوت
exclaim
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaims
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaimed
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
fly sheet
U
اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
conveying
U
رساندن
supplying
U
رساندن
conveys
U
رساندن
convey
U
رساندن
understands
U
رساندن
supply
U
رساندن
understand
U
رساندن
conveyed
U
رساندن
supplied
U
رساندن
imply
U
رساندن
implies
U
رساندن
brings
U
رساندن به
bringing
U
رساندن به
bring
U
رساندن به
implying
U
رساندن
intimating
U
مطلبی را رساندن
hand down
U
بتواتر رساندن
grig
U
ازار رساندن
terminate
U
بپایان رساندن
terminated
U
بپایان رساندن
ratifies
U
بتصویب رساندن
cause to sustain a loss
U
زیان رساندن به
maximization
U
بحداکثر رساندن
ratified
U
بتصویب رساندن
put inpractice
U
به انجام رساندن
ratify
U
بتصویب رساندن
utilizes
U
بمصرف رساندن
assassinated
U
به قتل رساندن
assassinates
U
بقتل رساندن
finalizing
U
بپایان رساندن
utilize
U
بمصرف رساندن
finalizes
U
بپایان رساندن
utilising
U
بمصرف رساندن
utilises
U
بمصرف رساندن
assassinated
U
بقتل رساندن
matures
U
بحدبلوغ رساندن
terminates
U
بپایان رساندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com