Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oxygenize
U
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
oxygen convertor
U
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
deoxidation
U
اکسیژن گیری
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
deoxidate
U
بی اکسیژن کردن
deoxidize
U
بی اکسیژن کردن
oxidising
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidised
U
با اکسیژن ترکیب کردن
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
empyreal air
U
اکسیژن
oxybiont
U
اکسیژن زی
oxygen
U
اکسیژن
oxygen carrier
U
اکسیژن بر
oxygenate
U
اکسیژن زدن
oxidization
U
ترکیب با اکسیژن
oxygen cylinder
U
سیلندر اکسیژن
oxygen cylinder
U
مخزن اکسیژن
oxyacetylene welding
U
جوش اکسیژن
oxygenated
U
اکسیژن زدن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
oxidation
U
ترکیب با اکسیژن
oxygenates
U
اکسیژن زدن
oxygen
U
اکسیژن دار
anoxia
U
کمبود اکسیژن
oxygenating
U
اکسیژن زدن
acidity coefficient
U
نسبت اکسیژن
oxygen ration
U
نسبت اکسیژن
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
oxygen
U
گاز اکسیژن
acidic oxide
U
اکسیژن اسیدی
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen deficit
U
کمبود اکسیژن
lox
U
اکسیژن مایع
oxygenation
U
اکسیژن زنی
oxygenation
U
امیزش با اکسیژن
oxygenization
U
اکسیژن دهی
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
liquid exygen
U
اکسیژن مایع
liquid oxygen
U
اکسیژن مایع
oxygen debt
U
وام اکسیژن
atmospheric oxygen
U
اکسیژن هوا
oxygen extraction
U
جذب اکسیژن
oxygenation
U
ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant
U
اکسیژن کم تاب
oxygen deficit
U
کسر اکسیژن
deoxygenation
U
اکسیژن زدایی
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
eudiometry
U
سنجش اکسیژن هوا
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
oxides
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
volcanize
U
جوش اکسیژن زدن
rebreather
U
سیستم اکسیژن مداربسته
oxide
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxygen acid
U
اسید اکسیژن دار
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
oxyacid
U
اسید اکسیژن دار
maxvo
U
بیشینه اکسیژن مصرفی
oxyhydrogen
U
اکسیژن امیخته به ایدروژن
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
acetylene oxygen flame
U
شعله استیلن اکسیژن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize
U
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia
U
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
tetroxide
U
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
oxidation
U
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
nitrous acid
U
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
monoxide
U
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
acyl oxygen fission
U
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
vulcanization
U
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
isatin
U
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
continuous flow oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
oxygen bottle
U
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
atomic weight
U
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
denitrify
U
فاقد نیترات کردن
unman
U
فاقد مردانگی کردن
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
untune
U
فاقد هم اهنگی کردن
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
unnerve
U
فاقد عصب کردن
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
unnerved
U
فاقد عصب کردن
unnerving
U
فاقد عصب کردن
unnerves
U
فاقد عصب کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
desexualize
U
فاقد قوه جنسی کردن
desex
U
فاقد قوه جنسی کردن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disbud
U
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
counter flood
U
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
ensues
U
پی گیری کردن
decoppering
U
مس گیری کردن
follow up
U
پی گیری کردن
ensue
U
پی گیری کردن
ensued
U
پی گیری کردن
cavils
U
خرده گیری کردن
targeting
U
هدف گیری کردن
prevents
U
پیش گیری کردن
shells
U
سبوس گیری کردن
to split hairs
U
نکته گیری کردن
deburr
U
پلیسه گیری کردن
cavilled
U
خرده گیری کردن
targetting
U
هدف گیری کردن
preventing
U
پیش گیری کردن
decarbonate
U
کاربن گیری کردن
decarbonize
U
کاربن گیری کردن
cavil
U
خرده گیری کردن
targetted
U
هدف گیری کردن
shell
U
سبوس گیری کردن
prevented
U
پیش گیری کردن
to take measures
U
اندازه گیری کردن
targets
U
هدف گیری کردن
caviled
U
خرده گیری کردن
petrol
U
بنزین گیری کردن
intercepted
U
جلو گیری کردن
preclude
U
پیش گیری کردن
targeted
U
هدف گیری کردن
target
U
هدف گیری کردن
shelling
U
سبوس گیری کردن
fuelling
U
سوخت گیری کردن
intercept
U
جلو گیری کردن
precluding
U
پیش گیری کردن
intercepting
U
جلو گیری کردن
to give wide berth to
U
کناره گیری کردن از
prevent
U
پیش گیری کردن
emendate
U
غلط گیری کردن
fuelled
U
سوخت گیری کردن
precluded
U
پیش گیری کردن
intercepts
U
جلو گیری کردن
fuel
U
سوخت گیری کردن
proofread
U
غلط گیری کردن
throw up
U
کناره گیری کردن از
proofreads
U
غلط گیری کردن
to keep one's distance
U
کناره گیری کردن
caviling
U
خرده گیری کردن
fuels
U
سوخت گیری کردن
caulk
U
بتونه گیری کردن
tup
U
جفت گیری کردن
proofreading
U
غلط گیری کردن
precludes
U
پیش گیری کردن
emended
U
غلط گیری کردن
dry cleanse
U
لکه گیری کردن
refueling
U
سوخت گیری کردن
measure
U
اندازه گیری کردن
ranging
U
قلق گیری کردن
refuel
U
سوخت گیری کردن
dry-clean
U
لکه گیری کردن
over refine
U
زیادنکته گیری کردن
to seclude oneself
U
کناره گیری کردن
refuelled
U
سوخت گیری کردن
emends
U
غلط گیری کردن
refuelling
U
سوخت گیری کردن
emending
U
غلط گیری کردن
secedes
U
کناره گیری کردن
hold aloof
U
کناره گیری کردن
seceded
U
کناره گیری کردن
secede
U
کناره گیری کردن
point
U
هدف گیری کردن
emend
U
غلط گیری کردن
refuels
U
سوخت گیری کردن
factorize
U
فاکتور گیری کردن
fueled
U
سوخت گیری کردن
dry-cleans
U
لکه گیری کردن
refueled
U
سوخت گیری کردن
seceding
U
کناره گیری کردن
retire
U
کناره گیری کردن
crack down on
<idiom>
U
سخت گیری کردن
desalt
U
نمک گیری کردن از
To remove the stains .
U
لکه گیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com