English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crippled majority U اکثریت پیادهای فلج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
majorities U اکثریت پیادهای شطرنج
majority U اکثریت پیادهای شطرنج
Other Matches
we had a narrow majority U بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
compound U فرم پیادهای مرکب
closed formation U فرم بسته پیادهای
pawn storm U توفان پیادهای شطرنج
pawn island U جزیره پیادهای شطرنج
wedging U گوه پیادهای شطرنج
wedges U گوه پیادهای شطرنج
wedged U گوه پیادهای شطرنج
pawn chain U زنجیر پیادهای شطرنج
symmetrical pawn structure U ساختمان پیادهای متقارن
doubled pawns U پیادهای مضاعف شطرنج
compounds U فرم پیادهای مرکب
compounded U فرم پیادهای مرکب
wedge U گوه پیادهای شطرنج
blitz formation U فرم پیادهای اذرخش وار
minority attack U حمله اقلیت پیادهای شطرنج
pawn structure U ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
stonewall formation U اسکلت پیادهای دیوار سنگی
advanced pawn U پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
pluralities U اکثریت
plurality U اکثریت
majorities U اکثریت
majority U اکثریت
plurality of vote U اکثریت ارا
full majority U اکثریت تامه
majority gate U دریجه اکثریت
majority of the members U اکثریت اعضا
majority operation U عمل اکثریت
relative majority U اکثریت نسبی
special majority U اکثریت خاص
major party U حزب اکثریت
majority rule U قانون اکثریت
bulk U توده اکثریت
generality U عمومیت اکثریت
generalities U عمومیت اکثریت
absolute majority U اکثریت مطلق
at the head of the poll U حائز اکثریت
by a majority vote U به اکثریت اراء
obstructionist U اکثریت می اندازد
vote down U به اکثریت اراء رد کردن
to vote in U با اکثریت ارا برگزیدن
to vote down U با اکثریت ارا رد کردن
polls U حائز شدن اکثریت سر
split decision U رای اکثریت داوران
polled U حائز شدن اکثریت سر
dissentient U مخالف عقیده اکثریت
approval to the majority U با اکثریت موافقت کردن
poll U حائز شدن اکثریت سر
feck U سهم بزرگتر اکثریت
to yet had it U طرف مثبت اکثریت را دارند
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
votes U با اکثریت اراء تصویب کردن
voted U با اکثریت اراء تصویب کردن
vote U با اکثریت اراء تصویب کردن
cabinet government U حکومت حزب حائز اکثریت
lowest common denominator U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominators U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
to carry a motion by acclamation U درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com