Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
She made a good wife.
U
اوزن خوبی ازآب درآمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ozone
U
اوزن
return
[on something]
U
درآمد
Inc
U
درآمد
(a) come-down
<idiom>
U
درآمد
It turned out well.
U
خوب از آب درآمد
He came out of the house.
U
از منزل درآمد
I had a terrible (hard) time of it.
U
پدرم درآمد
meal ticket
U
ممر درآمد
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
meal tickets
U
ممر درآمد
underclass
U
طبقهی اجتماعی کم درآمد
income accounts
حساب های درآمد
subclass
U
طبقه اجتماعی کم درآمد
absolute income hypothesis
فرضیه درآمد مطلق
underclass
U
طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class
U
طبقه اجتماعی کم درآمد
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
attachable earnings
U
درآمد ضبط شدنی
[قانون]
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong.
U
هر طور کردم غلط درآمد
The employer deducts taxes from the salary.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
I had a hell of a time to fix the engine.
U
پدرم درآمد موتور رادرست کردم
lay off (someone)
<idiom>
U
کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
U
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
I am just a pen – pusher .
U
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
nicety
U
خوبی
charmingness
U
خوبی
niceness
U
خوبی
Excellencies
U
خوبی
goodness
U
خوبی
goodliness
U
خوبی
primeness
U
خوبی
niceties
U
خوبی
Excellency
U
خوبی
agreeability
U
خوبی
admirableness
U
خوبی
wellness
U
خوبی
agreeableness
U
خوبی
as good as
U
بهمان خوبی
grace
U
زیبایی خوبی
a nice guy
U
مرد خوبی
graced
U
زیبایی خوبی
gracing
U
زیبایی خوبی
graces
U
زیبایی خوبی
fineness
U
لطافت خوبی
excellence
U
خوبی تفوق
with the best of them
<idiom>
U
به خوبی هرکس
lambhood
U
بره خوبی
good wishes
U
ارزوی خوبی
the work was well paid
U
پول خوبی
the watch is warranted
U
خوبی ساعت
our library is well stocked
U
خوبی دارد
poverty is a good test
U
خوبی است
epicurus
U
و خوبی است
I made a decent profit.
U
سود خوبی بر دم
a nice guy
U
آدم خوبی
bovarism
U
بوواری خوبی
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
out of kilter
<idiom>
U
دربالانس خوبی نبودن
worse for wear
<idiom>
U
نهبه خوبی جدیدتر
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
Both of us will make a good team.
U
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
kick up one's heels
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
cash cow
<idiom>
U
منبع خوبی از پول
feel like a million dollars
<idiom>
U
احساس خوبی داشتن
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
He pocketed a tidy sum.
U
پول خوبی به جیب زد
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
He has a good permanent job.
U
شغل ثابت خوبی دارد
Good number !
U
حقه
[نمایش]
خوبی بود!
to set a good example
U
سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
have an eye for
<idiom>
U
سلیقه خوبی درچیزی داشتن
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
It is avery good ( an original ) idea.
U
فکر بسیار خوبی است
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
I got good marks in the exams .
U
نمرات خوبی درامتحان آوردم
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
What find bath.
U
عجب حمام خوبی است
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragon
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
fizzle out
<idiom>
U
خراب شدن بعداز شروع خوبی
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
paragons
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
we went for a good round
U
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
He has a strong punch.
U
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
organization
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
blessing in disguise
<idiom>
U
[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organizations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics
U
UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline
U
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
U
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well
U
خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
the well was a bad producer
U
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Energy Star
U
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
Farahan
U
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me .
U
با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com