Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stimuli
U
انگیزه وسیله تحریک
stimulus
U
انگیزه وسیله تحریک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fillip
U
وسیله تحریک
fillips
U
وسیله تحریک
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
motivation
U
انگیزه
inducement
U
انگیزه
incitement
U
انگیزه
motive
U
انگیزه
motives
U
انگیزه
incentive
U
انگیزه
incentives
U
انگیزه
inducements
U
انگیزه
stimulants
U
انگیزه
impetus
U
انگیزه
stimulant
U
انگیزه
mover
U
انگیزه
conatus
U
انگیزه
incitation
U
انگیزه
impelent
U
انگیزه
cause
U
انگیزه هدف
motive
U
انگیزه غرض
mastery motive
U
انگیزه تسلط
lack of incentive
U
فقدان انگیزه
goad
U
مهمیز انگیزه
causing
U
انگیزه هدف
export incentive
U
انگیزه صادرات
tax incentive
U
انگیزه مالیاتی
motives
U
انگیزه غرض
economic motivation
U
انگیزه اقتصادی
causes
U
انگیزه هدف
phenomotive
U
انگیزه پدیداری
social motive
U
انگیزه اجتماعی
impulses
U
انگیزه دادن به
affiliation motive
U
انگیزه پیوندجویی
impulse
U
انگیزه دادن به
saving motive
U
انگیزه پس انداز
safety motive
U
انگیزه ایمنی
transaction motive
U
انگیزه معاملاتی
transaction motive
U
انگیزه مبادلاتی
propellant
U
انگیزه محرک
propellent
U
انگیزه محرک
profit motive
U
انگیزه سود
precautionary motive
U
انگیزه احتیاطی
wage incentive
U
انگیزه مزد
work incentive
U
انگیزه کار
achievement motive
U
انگیزه پیشرفت
lack of incentive
U
نبود انگیزه
propellants
U
انگیزه محرک
goaded
U
مهمیز انگیزه
impulsion
U
انگیزه انی
mainspring
U
انگیزه اصلی
motivation
U
انگیزه انگیختگی
imaginary stimulus
U
انگیزه موهومی
impulsions
U
انگیزه انی
goading
U
مهمیز انگیزه
demotivated
U
بی انگیزه شده
goads
U
مهمیز انگیزه
interesde motive
U
انگیزه غرض الود
speculative motive
U
انگیزه سفته بازی
stimulants
U
مشروب الکلی انگیزه
stimulant
U
مشروب الکلی انگیزه
abundancy motive
U
انگیزه فزون خواهی
inviolacy motive
U
انگیزه ایراد گریزی
aetiology
U
انگیزه شناسی تعلیل
impulse
U
انگیزه ناگهانی تکان دادن
impulses
U
انگیزه ناگهانی تکان دادن
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
psych out
<idiom>
U
پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
pep talk
<idiom>
U
صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
speculative demand for money
U
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
U
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
U
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
U
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
phased
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
U
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
devices
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
radar prediction
U
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
synchronous
U
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator
U
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking
U
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
tracked vehicle
U
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment
U
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment
U
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
fomentation
U
تحریک
snit
U
تحریک
boils
U
تحریک
boiled
U
تحریک
irritation
U
تحریک
boil
U
تحریک
agitation
U
تحریک
irritations
U
تحریک
afterdischarge
U
رد تحریک
excitation
U
تحریک
excitement
U
تحریک
incitation
U
تحریک
impulsion
U
تحریک
kiaugh
U
تحریک
persuasions
U
تحریک
persuasion
U
تحریک
stimulation
U
تحریک
impulsions
U
تحریک
provacation
U
تحریک
provcation
U
تحریک
stimulus
U
تحریک
provocations
U
تحریک
instigation
U
تحریک
incitement
U
تحریک
suasion
U
تحریک
inanition
U
تحریک
excitements
U
تحریک
stimuli
U
تحریک
provocation
U
تحریک
fomented
U
تحریک کردن
braced
U
تحریک احساسات
instigates
U
تحریک کردن
goaded
U
تحریک کردن
goad
U
تحریک کردن
brace
U
تحریک احساسات
goading
U
تحریک کردن
steamy
U
تحریک شده
drive
U
تحریک کردن
drives
U
تحریک کردن
excitable
U
قابل تحریک
excitable
U
تحریک پذیر
animation
U
تحریک سرزندگی
animations
U
تحریک سرزندگی
steamier
U
تحریک شده
energising
U
تحریک کردن
libido
U
تحریک شهوانی
libidos
U
تحریک شهوانی
faradization
U
تحریک با الکتریک
irritable
U
تحریک پذیر
irritability
U
تحریک پذیری
goads
U
تحریک کردن
steamiest
U
تحریک شده
instigated
U
تحریک کردن
energizes
U
تحریک کردن
energizing
U
تحریک کردن
fret
U
تحریک تهییج
frets
U
تحریک تهییج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com