Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commercial revolution
U
انقلاب بازرگانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mutation
U
انقلاب
upheavals
U
انقلاب
solstice
U
انقلاب
revolutions
U
انقلاب
upheaval
U
انقلاب
counter revolution
U
ضد انقلاب
mutations
U
انقلاب
revolution
U
انقلاب
counter-revolution
U
ضد انقلاب
counter-revolutions
U
ضد انقلاب
french revolution
U
انقلاب فرانسه
solstice
U
نقطه انقلاب
agrarian revolution
U
انقلاب ارضی
agricultural revolution
U
انقلاب کشاورزی
counterrevolution
U
قیام بر ضد انقلاب
solstitium
U
نقطه انقلاب
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
industrial revolution
U
انقلاب صنعتی
russian revolution
U
انقلاب روسیه
revolutionizer
U
انقلاب اور
revolutionist
U
پیشوای انقلاب
solstitial point
U
نقطه انقلاب
palace revolution
U
انقلاب کاخی
keynesian revolution
U
انقلاب کینزی
green revolution
U
انقلاب سبز
revolutionary guards
U
پاسداران انقلاب
summer solstic
U
انقلاب تابستانی
summer solstice
U
انقلاب تابستانی
winter solstice
U
انقلاب زمستانی
palace revolution
U
انقلاب کاخ نشینان
revolts
U
بهم خوردگی انقلاب
revolt
U
بهم خوردگی انقلاب
Flemish Mannerism
U
انقلاب شمال اروپا
solstitium
U
[نقطه]
انقلاب
[ستاره شناسی]
counter-revolutions
U
جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution
U
جنبش برای سرکوبی انقلاب
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
midwinter
U
چله زمستان انقلاب زمستانی
sturm und drang
U
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
loyalists
U
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist
U
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
The novel depicts life in prerevolutionary Russia.
U
این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
new marxism
U
مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
traded
U
بازرگانی
emporetic
U
بازرگانی
commerce
U
بازرگانی
for-profit
<adj.>
U
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
U
بازرگانی
commercial
<adj.>
U
بازرگانی
trade
U
بازرگانی
merchantry
U
بازرگانی
mercantile agent
U
بازرگانی
relating to business
<adj.>
U
بازرگانی
business
<adj.>
U
بازرگانی
commercial
U
بازرگانی
trading
U
بازرگانی
mercantile
U
بازرگانی
quasi commercial
U
شبه بازرگانی
foreign trade
U
بازرگانی خارجی
union
<adj.>
U
اتحادیه بازرگانی
idiograph
U
نشان بازرگانی
trade secret
U
اسرار بازرگانی
chamber of commerce
U
اطاق بازرگانی
business
U
موسسه بازرگانی
mart
U
مرکز بازرگانی
maritime commerce
U
بازرگانی دریایی
trade deficit
U
کسری بازرگانی
trade mark
U
علامت بازرگانی
mercantilism
U
سیاست بازرگانی
volume of trade
U
حجم بازرگانی
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
commercially
U
از راه بازرگانی
merchant marine
U
ناوگان بازرگانی
internal trade
U
بازرگانی داخلی
businesses
U
موسسه بازرگانی
merchantman
U
کشتی بازرگانی
sea borne commerce
U
بازرگانی دردریا
trade secrets
U
اسرار بازرگانی
board of trade
U
وزارت بازرگانی
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی
trade fairs
U
نمایشگاه بازرگانی
bilateral trade
U
بازرگانی دو طرفه
balance of trade
U
تراز بازرگانی
emporia
U
مرکز بازرگانی
jobbing
U
واسطه بازرگانی
trades unions
U
اتحادیه بازرگانی
trade unions
U
اتحادیه بازرگانی
trade union
U
اتحادیه بازرگانی
commercial banks
U
بانکهای بازرگانی
merchant banks
U
بانک بازرگانی
merchant bank
U
بانک بازرگانی
commercial bank
U
بانگ بازرگانی
emporiums
U
مرکز بازرگانی
business activity
U
فعالیت بازرگانی
business cycle
U
دور بازرگانی
domestic trade
U
بازرگانی داخلی
commercial tax
U
مالیات بازرگانی
trade fair
U
نمایشگاه بازرگانی
commercial representative
U
نمایندگی بازرگانی
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
commercial attache
U
وابسته بازرگانی
chamber of trade
U
اتاق بازرگانی
business union
U
اتحادیه بازرگانی
business fluctuations
U
نوسانات بازرگانی
business enterprise
U
بنگاه بازرگانی
bill exchange
U
برات بازرگانی
board of trade
U
هیئت بازرگانی
emporium
U
مرکز بازرگانی
mentoring
U
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
trade journal
U
روزنامه یا مجله بازرگانی
brokered
U
واسطه معاملات بازرگانی
ideograph
U
سمبل و علامت بازرگانی
brokering
U
واسطه معاملات بازرگانی
broker
U
واسطه معاملات بازرگانی
hanse
U
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
brokers
U
واسطه معاملات بازرگانی
business
U
کسب و کار بازرگانی
master mariner
U
ناخدای کشتی بازرگانی
business economics
U
علم اقتصاد بازرگانی
commercial intercourse
U
معامله یا مراوده بازرگانی
maritime
U
وابسته به بازرگانی دریایی
business cycle
U
دور فعالیت بازرگانی
businesses
U
کسب و کار بازرگانی
business transaction
U
داد و ستد بازرگانی
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
U
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier
U
ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
overseas trade fair
U
نمایشگاه بین المللی بازرگانی
stapling
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
hermes
U
خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
staple
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
emporia
U
جای بازرگانی مرکز فروش
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
mercantilism
U
سیاست موازنه بازرگانی کشور
emporium
U
جای بازرگانی مرکز فروش
indiaman
U
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
industries and mines
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
stapled
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
international chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی بین المللی
clearing agreement
U
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
interstate commerce
U
بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
jaycee
U
عضو اطاق بازرگانی جوانان
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
emporiums
U
جای بازرگانی مرکز فروش
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market
[British E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market
[American E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
bounties
U
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter trading of securities
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
dromond
U
کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
polacre
U
کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
polacca
U
کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
longboat
U
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
lawmerchant
U
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com