Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
discharge of contract
U
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
psychomancy
U
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
essays
U
انشاء
creations
U
انشاء
essay
U
انشاء
redaction
U
انشاء
composition
U
انشاء
creation
U
انشاء
theme
U
انشاء
themes
U
انشاء
compositions
U
انشاء
nexus
U
رابطه رابطه داخلی
paragraphs
U
انشاء کردن
performance
U
انشاء معامله
performances
U
انشاء معامله
introduce law
U
انشاء قانون
indite
U
انشاء کردن
paragraph
U
انشاء کردن
redact
U
انشاء کردن
archaism
U
انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی
acyrology
U
انشاء و گفتار غلط
incondite
U
دارای انشاء سخیف
cacology
U
تلفظ یا انشاء غلط
phraseology
U
کلمه بندی انشاء
recompose
U
دوباره انشاء کردن
may
U
انشاء الله ایکاش
amen
U
خداکند انشاء الله
Congratulations ( to you ) .
U
انشاء الله مبارک است
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope .
U
انشاء الله خیر است
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
One of these fin days .
U
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
euphuism
U
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
defaulted
U
قراردادی
arbitrary
U
قراردادی
bespoken
U
قراردادی
bespoke
U
قراردادی
contracted
U
قراردادی
default
U
قراردادی
contractual
U
قراردادی
defoult
U
قراردادی
defaulting
U
قراردادی
based on a contract
U
قراردادی
conventional
U
قراردادی
defaults
U
قراردادی
advice code
U
کد قراردادی
unconventional
U
غیر قراردادی
formal charge
U
بار قراردادی
agreement water rate
U
نرخ قراردادی اب
prosign
U
علامت قراردادی
To conclude an agreement (contract).
U
قراردادی بستن
convectional current
U
جریان قراردادی
agreed point
U
نقطه قراردادی
arbitrarily
U
بطور قراردادی
conventional current
U
جریان قراردادی
code
U
نشانه قراردادی
contracted weaver
U
بافنده قراردادی
contractual liability
U
مسئوولیت قراردادی
arbitrary
U
دلبخواه قراردادی
conventions
U
ائین قراردادی
convention
U
ائین قراردادی
legal assistance
U
علایم قراردادی نقشه
military symbols
U
علایم قراردادی نظامی
award a contract
U
قراردادی را واگذار کردن
base symbol
U
علایم قراردادی مبنا
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
phonetic alphabet
U
کلمات قراردادی مخابراتی
hit and miss
<idiom>
U
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
conventional programming
U
برنامه نویسی قراردادی
enter into an agreement
U
قراردادی را منعقد کردن
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
conventionality
U
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
advice code
U
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
default font
U
فونت پیش فرض یا قراردادی
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
default setting
U
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxi
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi squadder
U
بازیگر عضو گروه قراردادی
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
taxiing
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionalist
U
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad
U
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
conventionally
U
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
contra proferentem
U
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
restraint of trade
U
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
relationship
U
رابطه
connexions
U
رابطه
connection
U
رابطه
relevancy
U
رابطه
equations
U
رابطه
relationships
U
رابطه
relevance
U
رابطه
bond
U
رابطه
equation
U
رابطه
contingence
U
رابطه
linkages
U
رابطه
respects
U
رابطه
respect
U
رابطه
relation
U
رابطه
linkage
U
رابطه
correlation
U
رابطه
free on rail
U
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
interrelationships
U
رابطه متقابل
liaised
U
رابطه داشتن
interrelationship
U
رابطه متقابل
liaisons
U
بستگی رابطه
liaisons
U
رابطه نامشروع
sonship
U
رابطه فرزندی
mutual relationship
U
رابطه متقابل
mil relation
U
رابطه میلیم
interrelation
U
رابطه متقابل
positive relation
U
رابطه مثبت
terms of trade
U
رابطه مبادله
lead lag relation
U
رابطه سبقت
linear relationship
U
رابطه خطی
symbiotic relation
U
رابطه همزیستی
mil formula
U
رابطه میلیمی
mil relation
U
رابطه میلیمی
monotonic relation
U
رابطه همسو
liaison
U
بستگی رابطه
liaison
U
رابطه نامشروع
incommunicable
U
بدون رابطه
positive relation
U
رابطه مستقیم
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
trade off
U
رابطه جایگزینی
trade-off
U
رابطه جایگزینی
equivalence relation
U
رابطه هم ارزی
trade-offs
U
رابطه جایگزینی
functional relationship
U
رابطه تابعی
relations of production
U
رابطه تولید
relation learning
U
رابطه اموزی
functional relation
U
رابطه تابعی
definitional equation
U
رابطه تعریفی
relationship
U
رابطه
[ریاضی]
negative relation
U
رابطه منفی
negative relation
U
رابطه معکوس
correspond
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
liaise
U
رابطه داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
de broglie relation
U
رابطه دوبروی
liaising
U
رابطه داشتن
fiduciary relationship
U
رابطه امانی
flow formula
U
رابطه جریان
relation
U
رابطه نسبت
binary relation
U
رابطه دوتایی
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
preattunement
U
وفق
[رابطه ای]
commutation relation
U
رابطه جابجایی
causal link
U
رابطه سببیت
preattunement
U
هم کوکی
[رابطه ای]
causal relationship
U
رابطه علی
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
correlation
U
ضریب رابطه
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
cash nexus
U
رابطه نقدی
transitive
U
رابطه مجازی
bode's relation
U
رابطه بود
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
tie
U
رابطه برابری
ties
U
رابطه برابری
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
cohabited
U
رابطه جنسی داشتن
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
cohabits
U
رابطه جنسی داشتن
parent child relationship
U
رابطه پدر و پسر
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
input output relation
U
رابطه ورودی- خروجی
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
cohering
U
رابطه خویشی داشتن
break away
U
قطع رابطه کردن
mass energy relation
U
رابطه جرم و انرژی
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
oral intercourse
U
رابطه جنسی دهانی
recurrence relation
[RR]
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
cohere
U
رابطه خویشی داشتن
difference equation
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
sexual intercourse
U
رابطه جنسی مجامعت
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
wealth saving relationship
U
رابطه ثروت و پس انداز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com