English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
average kinetic energy U انرژی متوسط جنبشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kinetic energy U انرژی جنبشی
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
muzzle energy U انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
medium energy particle U ذره با انرژی متوسط
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy U انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
motional U جنبشی
kinematical U جنبشی
kinesthetic U جنبشی
dynamically U جنبشی
hypokinetic U کم جنبشی
dynamic U جنبشی
immovability U بی جنبشی
quies csnce or cency U بی جنبشی
quiescsnce or cency U بی جنبشی
kinetic U جنبشی
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
kinesalgia U درد جنبشی
kinematic viscosity U چسبندگی جنبشی
Kinetic architecture U معماری جنبشی
immobility U بی جنبشی بیحرکتی
kinetic art U هنر جنبشی
parakinesia U نابهنجاری جنبشی
kinesthetic hallucination U توهم جنبشی
kinesthetic type U سنخ جنبشی
kinetic friction U اصطکاک جنبشی
kinetic stability U پایداری جنبشی
kinetic theory U نظریه جنبشی
kinetic energy U کارمایه جنبشی
dynamic load U بار جنبشی
optokinetic U بصری- جنبشی
dynamic loading U بارگذاری جنبشی
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
Hungarian Activism U [جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
moderates U متوسط
mediocre U متوسط
medium U متوسط
mediums U متوسط
meaner U متوسط
average limit of ice U حد متوسط یخ
moderated U متوسط
moderate U متوسط
modals U متوسط
modal U متوسط
tolerable U متوسط
intermediate U متوسط
meant U متوسط
mean U متوسط
life expectancy U سن متوسط
life expectancies U سن متوسط
moderating U متوسط
averages U متوسط
averages U حد متوسط
osculant U متوسط
mesne U متوسط
averaged U متوسط
averaged U حد متوسط
average U حد متوسط
average U متوسط
averaging U متوسط
intermedial U متوسط
averaging U حد متوسط
meanest U متوسط
medium gravle U شن متوسط
mean income U درامد متوسط
mean depth U عمق متوسط
mean price U قیمت متوسط
mean life U عمر متوسط
average deviation U انحراف متوسط
true power U توان متوسط
midway U متوسط میانجی
mean daily U متوسط روزانه
life expectancies U عمر متوسط
life expectancy U عمر متوسط
mean deviation U انحراف متوسط
girder bridge U پل بیلی متوسط
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
m.f. U بسامد متوسط
averagly U بطور متوسط
middlingly U بطور متوسط
averagely U بطور متوسط
average voltage U ولتاژ متوسط
average variable cost U هزینه متوسط
average value U مقدار متوسط
average total cost U هزینه متوسط کل
m.f. U فرکانس متوسط
a modest income U درآمدی متوسط
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
subaverage U زیر حد متوسط
weighted average U متوسط وزنی
sort of U بمیزان متوسط
sort of U بمقدار متوسط
intermediate contrast U تغایر متوسط
intermediate hurdle U مانع متوسط
intermediate lampholder U سر پیچ متوسط
intermediate pressure U فشار متوسط
intermediately U بطور متوسط
secondarily U بطور متوسط
every Tom, Dick and Harry <idiom> U طبقه متوسط
average speed U سرعت متوسط
average input U نهاده متوسط
average flow U جریان متوسط
average expense U هزینه متوسط
average efficiency U بازده متوسط
average discharge U بده متوسط
average depth U عمق متوسط
average cost U هزینه متوسط
average conditions U شرایط متوسط
average latency U رکود متوسط
average latency U تاخیر متوسط
average life U عمر متوسط
average revenue U درامد متوسط
average yield U بازده متوسط
average return U بازده متوسط
average productivity U بازدهی متوسط
average product U تولید متوسط
average product U محصول متوسط
average price U قیمت متوسط
average payment U پرداخت متوسط
average output U محصول متوسط
mean chord U وتر متوسط
averages U میانه متوسط
halftone U رنگ متوسط
duffers U بازیگر متوسط
duffer U بازیگر متوسط
medium wave U موج متوسط
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
halftones U رنگ متوسط
par U میزان متوسط
on the a U بطور متوسط
average U میانه متوسط
middle classes U طبقه متوسط
middle class U طبقه متوسط
mean velocity U سرعت متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
averaged U مقدار متوسط
middle price U قیمت متوسط
over-average <adj.> U بیش از حد متوسط
averaged U میانه متوسط
above-average <adj.> U بیش از حد متوسط
above average <adj.> U بیش از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
medium voltage U ولتاژ متوسط
averages U مقدار متوسط
mid range U برد متوسط
monthly average U متوسط ماهیانه
average U مقدار متوسط
moderate speed U سرعت متوسط
mediums U مقدار متوسط
mean time U زمان متوسط
mean time U ساعت متوسط
mean value U مقدار متوسط
mean variation U تغییر متوسط
mean U میانه متوسط
medially U بطورمیانه یا متوسط
median income U درامد متوسط
thin U تیم متوسط
thinned U تیم متوسط
mean stress U خستگی متوسط
mediterranean sea U بحر متوسط
medium U متوسط معتدل
thinnest U تیم متوسط
thins U تیم متوسط
medium cloud U ابرهای متوسط
thinners U تیم متوسط
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
medium artillery U توپخانه متوسط
mean speed U سرعت متوسط
meaner U میانه متوسط
medial U میانه متوسط
medium scale U در مقیاس متوسط
mediums U متوسط معتدل
medium U مقدار متوسط
meanest U میانه متوسط
averaging U میانه متوسط
mediocrity U اندازه متوسط
medium frequency U بسامد متوسط
normal U میانه متوسط
median gray U خاکستری متوسط
averaging U مقدار متوسط
powered U انرژی
low energy U انرژی کم
zips U انرژی
zipping U انرژی
powers U انرژی
zipped U انرژی
powering U انرژی
zip U انرژی
power U انرژی
high energy U پر انرژی
energy U انرژی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com