Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fission to yield ratio
U
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
flight ration
U
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
basic ration
U
جیره مقدماتی جیره مبنا
virtual level
U
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
pair production
U
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy
U
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
advantages accruning from
U
مزایای حاصله
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
emblements
U
منافع حاصله از زمین
elbow grease
U
نیروی حاصله از کاردستی
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
coriolis effect
U
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulp
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulped
U
صدای حاصله از عمل بلع
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
gulping
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulps
U
صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
flash burn
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
working asset
U
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
windchill
U
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
flash burns
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
platinum black
U
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
scumble
U
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
spirochetosis
U
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
hypervitaminosis
U
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
yaws
U
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
allotments
U
جیره
allotment
U
جیره
stipends
U
جیره
rationed
U
جیره
rations
U
جیره
stipend
U
جیره
coupon
U
جیره
coupons
U
جیره
pension
U
جیره
pensions
U
جیره
rationing
U
جیره
ration allowance
U
حق جیره
ration
U
جیره
flash blindness
U
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
ration
U
جیره غذایی
rations
U
جیره غذایی
victualling allowance
U
جیره روزانه
combat ration
U
جیره جنگی
combat ration
U
جیره رزمی
rationed
U
جیره سربازی
dailgy food allowance
U
جیره روزانه
commuted ration
U
جیره نقدی
field ration
U
جیره صحرایی
field ration
U
جیره رزمی
couponing
U
جیره بندی
ration
U
جیره سربازی
rations
U
جیره سربازی
ration strenght
U
کالری جیره
ration allowance
U
پول جیره
rationing
U
جیره بندی
proviant
U
علیق و جیره
ration basis
U
مبنای جیره
basic allowance for subsistence
U
جیره نقدی
ration in kind
U
معادل جیره
basic ration
U
جیره اصلی
board wages
U
جیره خشکه
c ration
U
جیره رزمی
emergency ration
U
جیره اضطراری
flight ration
U
جیره پرواز
rationed
U
جیره غذایی
allowance
U
جیره حق معاش
allowances
U
جیره حق معاش
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sepsis
U
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
rations
U
جیره بندی کردن
credit rationing
U
جیره بندی اعتباری
troop train ration
U
جیره بین راه
rationed
U
مقدار جیره روزانه
rationed
U
جیره بندی کردن
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
rationing system
U
نظام جیره بندی
ration
U
جیره بندی کردن
ration
U
مقدار جیره روزانه
exchange rationing
U
جیره بندی ارز
ration method
U
سبک واگذاری جیره
rationing
U
جیره بندی کردن
emergency ration
U
جیره فوق العاده
livery
U
جیره علیق اسب
liveries
U
جیره علیق اسب
ration factor
U
ضریب محاسبه جیره
sinecure
U
جیره خور ولگرد
sinecures
U
جیره خور ولگرد
ration in kind
U
جیره معادل یاجانشین
ration return
U
اسناد هزینه جیره
rations
U
مقدار جیره روزانه
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
troop train ration
U
جیره طبخی بین راه
billets
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
table of food equivalents
U
جدول ارزش جیره غذایی
billet
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
food packet
U
جیره بسته بندی شده
rationing of foreign exchange
U
جیره بندی ارز خارجی
rationed items
U
اقلام جیره بندی شده
rationed goods
U
کالاهای جیره بندی شده
ration factor
U
ضریب اماد جیره غذایی
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
food rationing
U
جیره بندی مواد غذائی
reconstituted
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituting
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
reconstitute
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
sound absorption
U
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
iron rations
U
جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy
U
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation
U
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump
U
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
vigor
U
انرژی
powers
U
انرژی
low energy
U
انرژی کم
zip
U
انرژی
exergonic
U
انرژی ده
zipping
U
انرژی
energy line
U
خط انرژی
zips
U
انرژی
deenergized
U
بی انرژی
endrgized
U
با انرژی
energy barrier
U
سد انرژی
isenergic
U
هم انرژی
powered
U
انرژی
zipped
U
انرژی
high energy
U
پر انرژی
power
U
انرژی
powering
U
انرژی
vigour
U
انرژی
energies
U
انرژی
energy
U
انرژی
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
energizing
U
انرژی دادن
energy dissipation
U
انرژی اتلاف
high energy electron
U
الکترون پر انرژی
heat energy
U
انرژی حرارتی
energizes
U
انرژی دادن
fusion energy
U
انرژی فوزیون
gravitational energy
U
انرژی گرانشی
sound energy
U
انرژی صوتی
source of power
U
منبع انرژی
specific energy
U
انرژی مخصوص
fusion energy
U
انرژی گداخت
fusion energy
U
انرژی ذوب
heat energy
U
انرژی گرمایی
might
U
نیرو انرژی
free energy
U
انرژی ازاد
energy supply
U
منبع انرژی
energy storage
U
انباره ی انرژی
energy stage
U
لایه انرژی
energy spectrum
U
بیناب انرژی
energy spectrum
U
طیف انرژی
energy shell
U
پوسته انرژی
energy regeneration
U
بازیابی انرژی
energy radiation
U
تابش انرژی
energy quantum
U
کوانتوم انرژی
energy production
U
تولید انرژی
energy principle
U
اصل انرژی
energy preservation
U
ذخیره انرژی
energy theorem
U
تئوری انرژی
energy transfer
U
انتقال انرژی
energy shell
U
لایه انرژی
field energy
U
انرژی میدان
fermi energy
U
انرژی فرمی
excitation energy
U
انرژی تحریک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com