English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
somedeal U اندکی نسبتا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rather U نسبتا
sort of U نسبتا
relatively U نسبتا"
comparatively U نسبتا
semiarid U نسبتا کم اب
wettish U نسبتا تر
halfway U اندکی
weeing U اندکی
partially U اندکی
some U اندکی
dab U اندکی
dabs U اندکی
wees U اندکی
wee U اندکی
eftsoons U اندکی پس از ان
slightly U اندکی
dabbed U اندکی
wait a bit U اندکی
awhile U اندکی
thickly U نسبتا ضخیم
yellowy U نسبتا زرد
widish U نسبتا وسیع
coolish U نسبتا خنک
thinnish U نسبتا لاغر
thickish U نسبتا ضخیم
oldish U نسبتا پیر
goodish U نسبتا خوب
subaquatic U نسبتا ابزی ا
prettyish U نسبتا زیبا
poorish U نسبتا ضعیف
poorish U نسبتا فقیر
nowhere near U نسبتا دور
lightish U نسبتا روشن
lightish U نسبتا سبک
stiffish U نسبتا سخت
slowish U نسبتا کند
strongish U نسبتا قوی
hypothermal U نسبتا گرم
tallish U نسبتا بلند
biggish U نسبتا بزرگ
andante U نسبتا ملایم
youngish U نسبتا جوان
andante U نسبتا اهسته
considerably U نسبتا"زیاد
largish U نسبتا بزرگ
darkish U نسبتا تاریک
modest U معتدل نسبتا کم
smallish U نسبتا کوچک
half made U اندکی دیوانه
latish U اندکی دیر
dankish U اندکی نمسار
parboils U اندکی جوشاندن
parboiling U اندکی جوشاندن
loudish U اندکی بلند
few U اندکی از کمی از
parboiled U اندکی جوشاندن
parboil U اندکی جوشاندن
just U اندکی پیش
choppy U اندکی متلاطم
half mad U اندکی دیوانه
fewest U اندکی از کمی از
high U اندکی فاسد
highest U اندکی فاسد
right before U اندکی پیش
just before U اندکی پیش
peckish [British English] [colloquial] <adj.> U اندکی گرسنه
dampish U اندکی نمسار
dryish U اندکی خشک
highs U اندکی فاسد
duskish U اندکی تاریک
eftsoon U اندکی پس ازان
fewer U اندکی از کمی از
sweetish U چیز نسبتا شیرین
heavy-set U چهارشانه و نسبتا چاق
fair U نسبتا خوب متوسط
flattish U نسبتا خنک یابیمزه
fairest U نسبتا خوب متوسط
partly U نسبتا دریک جزء
fairer U نسبتا خوب متوسط
enough U باندازهء کافی نسبتا
fairs U نسبتا خوب متوسط
wait a minute U اندکی صبر کنید
dullish U اندکی تیره یاکمرنگ
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
wait a second U اندکی صبر کنید
ten kilometres and more U ده کیلومتر و اندکی بالا
narrowish U اندکی تنگ یا باریک
lie off U اندکی دور از کشتی
good U معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale U نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion U منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
large scale U نسبتا زیاد بمعیار وسیع
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
to stay one's stomach U شکم خودرا اندکی سیرکردن
orthocephalic U دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline U ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia U ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
gallinipper U حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
put some milk to your tea U اندکی شیر بچایی خود بیفزایید
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
he is always a little peculiar U او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
to hark back U برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
to fang a pump U براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
acerbic <adj.> U انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
anthracite U زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
crab U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crabs U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
ectoplasm U طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos U تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
true he is somewhat stingy.... U راست است که اندکی خسیس است ولی ...
jijim [cicim] U جاجیم [دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com