Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mediocrity
U
اندازه متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bain index
U
شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
middle sized
U
دارای اندازه متوسط
sea skiff
U
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
Other Matches
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
gauged
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
gauge
U
اندازه اندازه گیر
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
intermediate
U
متوسط
meant
U
متوسط
mediums
U
متوسط
average
U
حد متوسط
intermedial
U
متوسط
average
U
متوسط
tolerable
U
متوسط
averaged
U
متوسط
averaging
U
حد متوسط
averages
U
حد متوسط
averages
U
متوسط
averaged
U
حد متوسط
averaging
U
متوسط
meaner
U
متوسط
moderate
U
متوسط
osculant
U
متوسط
meanest
U
متوسط
moderated
U
متوسط
moderates
U
متوسط
moderating
U
متوسط
modals
U
متوسط
modal
U
متوسط
mean
U
متوسط
mediocre
U
متوسط
life expectancies
U
سن متوسط
medium
U
متوسط
average limit of ice
U
حد متوسط یخ
life expectancy
U
سن متوسط
medium gravle
U
شن متوسط
mesne
U
متوسط
secondarily
U
بطور متوسط
average variable cost
U
هزینه متوسط
average value
U
مقدار متوسط
girder bridge
U
پل بیلی متوسط
average product
U
تولید متوسط
average voltage
U
ولتاژ متوسط
averagely
U
بطور متوسط
middlingly
U
بطور متوسط
average price
U
قیمت متوسط
on the a
U
بطور متوسط
averagly
U
بطور متوسط
average revenue
U
درامد متوسط
average return
U
بازده متوسط
average product
U
محصول متوسط
average speed
U
سرعت متوسط
average productivity
U
بازدهی متوسط
mean speed
U
سرعت متوسط
average cost
U
هزینه متوسط
average payment
U
پرداخت متوسط
average total cost
U
هزینه متوسط کل
true power
U
توان متوسط
middle class
U
طبقه متوسط
halftones
U
رنگ متوسط
middle classes
U
طبقه متوسط
mean depth
U
عمق متوسط
par
U
میزان متوسط
halftone
U
رنگ متوسط
duffers
U
بازیگر متوسط
m.f.
U
بسامد متوسط
m.f.
U
فرکانس متوسط
mean chord
U
وتر متوسط
intermediately
U
بطور متوسط
mean daily
U
متوسط روزانه
medium wave
U
موج متوسط
weighted average
U
متوسط وزنی
duffer
U
بازیگر متوسط
mean deviation
U
انحراف متوسط
medium
U
متوسط معتدل
a modest income
U
درآمدی متوسط
normal
U
میانه متوسط
subaverage
U
زیر حد متوسط
mean income
U
درامد متوسط
mean life
U
عمر متوسط
sort of
U
بمقدار متوسط
mediums
U
مقدار متوسط
every Tom, Dick and Harry
<idiom>
U
طبقه متوسط
intermediate contrast
U
تغایر متوسط
sort of
U
بمیزان متوسط
medium
U
مقدار متوسط
intermediate pressure
U
فشار متوسط
intermediate lampholder
U
سر پیچ متوسط
mediums
U
متوسط معتدل
intermediate hurdle
U
مانع متوسط
intermediate high voltage line
U
خط فشار متوسط
a medium sized car
U
یک اتومبیل متوسط
mean price
U
قیمت متوسط
average
U
مقدار متوسط
moderate speed
U
سرعت متوسط
average conditions
U
شرایط متوسط
average
U
میانه متوسط
mean stress
U
خستگی متوسط
thinnest
U
تیم متوسط
midway
U
متوسط میانجی
middle price
U
قیمت متوسط
mid range
U
برد متوسط
averages
U
مقدار متوسط
average deviation
U
انحراف متوسط
averages
U
میانه متوسط
average depth
U
عمق متوسط
monthly average
U
متوسط ماهیانه
averaged
U
مقدار متوسط
medium frequency
U
بسامد متوسط
averaged
U
میانه متوسط
mean time
U
زمان متوسط
mean time
U
ساعت متوسط
mean value
U
مقدار متوسط
medium cloud
U
ابرهای متوسط
medium carbon steel
U
فولادباکربن متوسط
medium artillery
U
توپخانه متوسط
mediterranean sea
U
بحر متوسط
median income
U
درامد متوسط
median gray
U
خاکستری متوسط
medially
U
بطورمیانه یا متوسط
mean variation
U
تغییر متوسط
mean velocity
U
سرعت متوسط
life expectancies
U
عمر متوسط
life expectancy
U
عمر متوسط
meanest
U
میانه متوسط
medium voltage
U
ولتاژ متوسط
medium scale
U
در مقیاس متوسط
meaner
U
میانه متوسط
mean
U
میانه متوسط
medial
U
میانه متوسط
average discharge
U
بده متوسط
thins
U
تیم متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average latency
U
تاخیر متوسط
average input
U
نهاده متوسط
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
thin
U
تیم متوسط
thinned
U
تیم متوسط
thinners
U
تیم متوسط
average yield
U
بازده متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
averaging
U
میانه متوسط
average output
U
محصول متوسط
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
average expense
U
هزینه متوسط
average efficiency
U
بازده متوسط
averaging
U
مقدار متوسط
average flow
U
جریان متوسط
average latency
U
رکود متوسط
average life
U
عمر متوسط
average productivity
U
بهره دهی متوسط
average net return
U
بازده خالص متوسط
average kinetic energy
U
انرژی متوسط جنبشی
average heading
U
جهت متوسط مسیر
medium range
U
با شعاع عمل متوسط
king's blue
U
رنگ ابی متوسط
average reaction rate
U
سرعت متوسط واکنش
average reaction rate
U
مقدار متوسط واکنش
mean aerodynamic chord
U
وتر ایرودینامیکی متوسط
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
aerodynamic mean chord
U
وتر متوسط ایرودینامیکی
medium energy particle
U
ذره با انرژی متوسط
average molecular speed
U
سرعت مولکولی متوسط
average intensity
U
شدت جریان متوسط
average degree of polymerization
U
درجه متوسط بسپارش
median lethal dose
U
دوز متوسط کشنده
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
medium scale
U
نقشه مقیاس متوسط
mean effective pressure
U
فشار موثر متوسط
mean error method
U
روش خطای متوسط
average fixed cost
U
هزینه ثابت متوسط
mean free path
U
مسافت ازاد متوسط
mean freepath
U
مسیر ازاد متوسط
mean high water neaps
U
متوسط ارتفاع اب دریا
mean horizontal candlepower
U
شمع افقی متوسط
mean solar time
U
زمان متوسط شمسی
average evoked potential
U
پتانسیل فراخوانده متوسط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com