Perdic | انحراف حداکثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	maximum deflection U	انحراف حداکثر
	maximum deviation U	انحراف حداکثر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	transition level U	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
Other Matches

	deviation U	انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
	deviations U	انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
	drifted U	انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
	drifting U	انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
	drift U	انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
	drifts U	انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
	yaw U	انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
	preccession U	انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
	yawed U	انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
	yaw U	انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
	yawed U	انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
	apparent wander U	انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
	anti balance tab U	بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
	max min system U	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
	maximal aerobic power U	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
	maximal oxygen uptake U	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
	maximal oxygen consumption U	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
	capacity cost U	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
	apparent recession U	انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
	apogee U	زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
	declination constant U	زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
	declinating station U	ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
	outsides U	حداکثر
	maximum U	حداکثر
	peaks U	حداکثر
	endurance U	حداکثر
	outside U	حداکثر
	peak U	حداکثر
	peaking U	حداکثر
	maximal U	حداکثر
	uttermost U	حداکثر
	optimum height U	حداکثر ارتفاع
	peaks U	حداکثر کاکل
	peak output U	حداکثر تولید
	relative maximum U	حداکثر نسبی
	peaking U	حداکثر کاکل
	maximum speed U	حداکثر سرعت
	price ceilings U	حداکثر قیمت
	peak speed U	حداکثر سرعت
	peak U	حداکثر کاکل
	maximum thermometer U	گرماسنج حداکثر
	payloads U	حداکثر بار
	payload U	حداکثر بار
	maximum value U	مقدار حداکثر
	high tides U	حداکثر مد دریا
	high tide U	حداکثر مد دریا
	peak voltage U	ولتاژ حداکثر
	maximum ratings U	مقدار حداکثر
	peak load U	بار حداکثر
	maximum performance U	کارایی حداکثر
	submaximal U	زیر حداکثر
	maximum performance U	عملکرد حداکثر
	maximum output U	خروجی حداکثر
	wage ceiling U	حداکثر دستمزد
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	maximum moment U	حداکثر لنگر
	supercharge U	خرج حداکثر
	maximum load U	بار حداکثر
	peak demand U	حداکثر تقاضا
	maximum price U	حداکثر بها
	maximum work U	کار حداکثر
	maximum of intensity U	حداکثر شدت
	maximum profit U	حداکثر سود
	maximum prr ermissible U	مجاز حداکثر
	peak load U	حداکثر بار
	maximum limited stress U	تنش حداکثر
	maximum gain U	تقویت حداکثر
	maximum efficiency U	راندمان حداکثر
	maximization U	به حداکثر رسانیدن
	maximum energy U	انرژی حداکثر
	intensity maximum U	حداکثر شدت
	maximal U	وابسته به حداکثر
	maximum frequency U	فرکانس حداکثر
	flank speed U	حداکثر سرعت
	flat out U	حداکثر سرعت
	full speed U	حداکثر سرعت
	maximum capacity U	فرفیت حداکثر
	maximum available powere U	توان حداکثر
	full bore U	حداکثر تلاش
	maximum efficiency U	حداکثر کارائی
	maximum amplitude U	دامنه حداکثر
	global maximum U	حداکثر مطلق
	peak current U	جریان حداکثر
	maximum detector U	اشکارساز حداکثر
	maximum duration U	زمان حداکثر
	maximum slope U	حداکثر شیب
	maximum demand U	بار حداکثر
	maximum current U	جریان حداکثر
	maximum density U	حداکثر تراکم
	maximum demand meter U	حداکثر مقدار سنج
	endurance time U	سرعت حداکثر مداوم
	pron to U	با حداکثر سرعت ممکن
	maximum and minimum thermometer U	گرماسنج حداقل و حداکثر
	maximum power operation U	کار با توان حداکثر
	daily flood peak U	حداکثر سیل روزانه
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	breaking load U	حداکثر تحمل بار
	maximum power gain U	تقویت توان حداکثر
	maximum demand pointer U	عقربه مصرف حداکثر
	maximum probility detection U	تعیین احتمال حداکثر
	maximum scattering angle U	زاویه پراکندگی حداکثر
	maximum current rating U	جریان نامی حداکثر
	profit maximization U	به حداکثر رسانیدن سود
	utmost U	منتهای کوشش حداکثر
	maximum stock U	حداکثر موجودی انبار
	ceiling prices U	حداکثر قیمت قانونی
	ceiling price U	حداکثر قیمت قانونی
	marginal U	حداکثر نزدیک به انتها
	flank speed U	حداکثر سرعت قایق
	closed height U	حداکثر ارتفاع لیفتراک
	maximum temperature U	درجه حرارت حداکثر
	maximum reverse r.m.s. voltage U	ولتاژ سد موثر حداکثر
	maximum ratings U	مقدار نامی حداکثر
	maximum take off weight U	حداکثر وزن برخاستن
	maximum control current U	جریان کنترل حداکثر
	extreme U	حداکثر درمنتهی الیه
	principle of miximum overlap U	اصل حداکثر همپوشانی
	maximum sound pressure U	فشار صوت حداکثر
	at full blast <adv.> U	در حداکثر قدرت یا شدت
	peak strenght U	حداکثر استعداد مجاز
	maximum in power gain U	تقویت قدرت حداکثر
	high water U	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
	maximum gate trigger voltage U	ولتاژ احتراق حداکثر
	maxvo U	حداکثر اکسیژن مصرفی
	angle of repose U	حداکثر شیب استقرار
	maximum input frequency U	فرکانس ورودی حداکثر
	sprints U	با حداکثر سرعت دویدن
	sprinted U	با حداکثر سرعت دویدن
	sprint U	با حداکثر سرعت دویدن
	maximum landing weight U	حداکثر وزن فرود
	maximum light transmission U	انتقال نور حداکثر
	maxvo U	حداکثر توان هوازی
	maximum liklihood method U	روش حداکثر احتمال
	full blast <adv.> U	در حداکثر قدرت یا شدت
	maximum gate trigger current U	جریان احتراق حداکثر
	high run U	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
	low tide U	حداکثر جذر دریا
	maximum permissible voltage U	ولتاژ مجاز حداکثر
	maximum permissible load U	بار مجاز حداکثر
	ultimate bearing capacity U	حداکثر فشار متحمل پی
	maximum output voltage U	ولتاژ خروجی حداکثر
	utility maximization U	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
	utmost good faith U	حداکثر حسن نیت
	traffic peak U	حداکثر عبور و مرور
	maximum operating voltage U	ولتاژ کار حداکثر
	maximum wavelength U	طول موج حداکثر
	maximum flexibility U	خمش پذیری حداکثر
	maximum allowable concentration U	حداکثر غلظت مجاز
	maximum load U	بار گذاری حداکثر
	maximum natality U	حداکثر زاد و ولد
	maximum modulating frequency U	فرکانس حداکثر مدولاسیون
	plimsoll mark U	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
	great tropic range U	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
	hard charge U	بشدت و حداکثر سرعت راندن
	layer depth U	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
	hull speed U	حداکثر سرعت نظری قایق
	maximum surface temperature U	درجه حرارت سطحی حداکثر
	to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
	deadweight tonnage U	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
	ultimate compressive strength U	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
	maximum likelihood method U	روش حداکثر درست نمایی
	maximum forward r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	wall up U	رسیدن موج به حداکثر اوج
	in the groove <idiom> U	حداکثر کار را انجام دادن
	throughput U	حداکثر فرفیت میزان محصول
	power U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	powered U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	powers U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	payloads U	حداکثر قابلیت حمل بار
	payload U	حداکثر قابلیت حمل بار
	maximum r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum load rating U	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
	maximum recording attachment U	دستگاه ضبط کننده حداکثر
	ramp weight U	حداکثر وزن ممکن هواپیما
	maximum scale value U	مقدار درجه بندی حداکثر
	powering U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	capacity load U	حداکثر فرفیت بارگیری ناو
	extremum U	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
	maximum powerpoint voltage U	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
	maximum safe temperature U	درجه حرارت مجاز حداکثر
	maximum power point current U	جریان در نقطه توان حداکثر
	maximum range U	حداکثر برد جنگ افزار
	brush U	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
	brushes U	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
	vertex height U	قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
	mean distance U	فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
	to put one's best foot formost <idiom>	حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
	permissible velocity U	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
	maximum current circuit breaker U	کلید قطع کننده جریان حداکثر
	road capacity U	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
	speed limit U	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
	to rack rent U	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
	speed limits U	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
	metabasis U	انحراف
	declination U	انحراف
	agonic U	بی انحراف
	deviancy U	انحراف
	falloff U	انحراف
	obliqueness U	انحراف
	diversion U	انحراف