English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unfeasible <adj.> U انجام نشدنی
inexecutable <adj.> U انجام نشدنی
impracticable <adj.> U انجام نشدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inconsumable U سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable U خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
unappeasable U اقناع نشدنی راضی نشدنی
insupressive U پامال نشدنی موقوف نشدنی
incorrodible U خورده نشدنی سائیده نشدنی
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
inductile U خم نشدنی
indissoluble U اب نشدنی
irresolvable U حل نشدنی
inextricable U حل نشدنی
impractical U نشدنی
impalpability U حس نشدنی
insoluble U حل نشدنی
indiminishable U کم نشدنی
insolvable U حل نشدنی
unfeasible <adj.> U نشدنی
indissoluble U حل نشدنی
irresoluble U اب نشدنی
impracticable <adj.> U نشدنی
infeasible U نشدنی
inexecutable <adj.> U نشدنی
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
indefinably U توصیف نشدنی
indeclinable U صرف نشدنی
indecomposable U فاسد نشدنی
indefeasible U الغاء نشدنی
indefeasibility U الغاء نشدنی
indefinable U توصیف نشدنی
indomitable U رام نشدنی
indefatigable U خسته نشدنی
tameless U رام نشدنی
unmanageable U رام نشدنی
inexorable U نرم نشدنی
inexorable U تسلیم نشدنی
unrelenting U تسلیم نشدنی
imperishable U فاسد نشدنی
ineradicable U ریشه کن نشدنی
ineradicable U قلع نشدنی
inconvincible U متقاعد نشدنی
inconvincible U ملزم نشدنی
intractable U رام نشدنی
insatiate U سیر نشدنی
indefectible U خراب نشدنی
quenchless U خاموش نشدنی
insurmountable U بر طرف نشدنی
indelible U پاک نشدنی
insuppresible U موقوف نشدنی
impracticable U اجراء نشدنی
insolubly U بطور حل نشدنی
insolubility U حل نشدنی ناگذاری
inexecutable U اجرا نشدنی
inexhaustibility U تهی نشدنی
inextinguishable U خاموش نشدنی
insatiability U اقناع نشدنی
infusible U گداخته نشدنی
inviolate U غصب نشدنی
impenetrable U سوراخ نشدنی
impenetrable U داخل نشدنی
infrangible U خرد نشدنی
indigestive U هضم نشدنی
incorruptible U فاسد نشدنی
irradicable U ریشه کن نشدنی
incalculable U شمرده نشدنی
an inflexible rod of iron U میل خم نشدنی
an impossible act U کار نشدنی
indistributable U تقسیم نشدنی
indocile U رام نشدنی
ineffaceable U پاک نشدنی
invictive U مغلوب نشدنی
intractile U کشیده نشدنی
infintesimal U جزخرد نشدنی
invisible U دیده نشدنی
invincible U مغلوب نشدنی
impalpable U لمس نشدنی
imperforable U سوراخ نشدنی
unerring U اشتباه نشدنی
impierceable U سوراخ نشدنی
irretractile U جمع نشدنی
irresuscitable U زنده نشدنی
inseparable U جدا نشدنی
implacability U نرم نشدنی
implacability U ارام نشدنی
impregnability U تسخیر نشدنی
immiscible U امیخته نشدنی
immiscible U مخلوط نشدنی
nonrecurring U تجدید نشدنی
unfailing U تمام نشدنی
ineligible U شامل نشدنی
never to be forgotten U فراموش نشدنی
never say die U رام نشدنی
insoluble U ماده حل نشدنی
inapplicable U اجرا نشدنی
irrepressible U مطیع نشدنی
illegibility U خوانده نشدنی
irrepressible U خوابانده نشدنی
imperceptible U دیده نشدنی
unflappable U مایوس نشدنی
non-starters U کار نشدنی
indiscernible U دیده نشدنی
inapproachable U نزدیک نشدنی
unprintable U چاپ نشدنی
insatiably U سیر نشدنی
incommutable U سبک نشدنی
insatiable U سیر نشدنی
of proof U سوراخ نشدنی
unforgettable U فراموش نشدنی
next to impossible U تقریبا نشدنی
haunting U فراموش نشدنی
non-starter U کار نشدنی
incompressible U فشرده نشدنی
incognizable U شناخته نشدنی
incodensable U منقبض نشدنی
inburnt U پاک نشدنی
irresoluble U رها نشدنی ول
irrefragable U تسلیم نشدنی
irrelievable U رها نشدنی
irremovable U معزول نشدنی
irreducible U ناکاستنی ساده نشدنی
inalienable U محروم نشدنی لایتجزا
impossible U امکان نا پذیر نشدنی
nonerasable storage U حافظه پاک نشدنی
nonperishable items U اقلام فاسد نشدنی
nonerasable storage U انباره پاک نشدنی
ineffaceably U بطور پاک نشدنی
indelibly U بطور پاک نشدنی
inseparably U بطور جدا نشدنی
insuppresible U نخواباندنی پامال نشدنی
unequivocally U صریح اشتباه نشدنی
irrecoverably U بطور وصول نشدنی
unequivocal U صریح اشتباه نشدنی
irreconcilable U جور نشدنی ناسازگار
ireversible U دگرگون نشدنی بر نگشتنی
noninterchanging states U حالتهای تعویض نشدنی
indissoluble U منحل نشدنی ماندگار
intractably U بطور رام نشدنی
prohibited risk U خطر بیمه نشدنی
unmanagesble U رام نشدنی شرور
irredeemable U باز خرید نشدنی
unrelenting U بیرحم نرم نشدنی
irremovable U برداشته نشدنی ثابت
infintesimal U کوچک خرد نشدنی
indomitably U بطور رام نشدنی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
indissolubly U بطور منحل نشدنی
indelibility U پاک نشدنی بودن
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
ineffaceable U محو نشدنی ماندگار
indelible U محو نشدنی ماندگار
impregnability U استواری ابستن نشدنی
immiscibility U حالت مخلوط نشدنی
inextinguishably U بطور خاموش نشدنی
incalculably U بطور شمرده نشدنی
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
insuperable U شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
incorruptible U فساد نا پذیر منحرف نشدنی
irreclaimable U بازیافت نکردنی درست نشدنی
nonexpendable U غیر استهلاکی مصرف نشدنی
drainless U پایان ناپذیر تمام نشدنی
impossibility U عدم امکان کار نشدنی
irreparable U مرمت ناپذیر خوب نشدنی
indestructible U از میان نرفتنی نابود نشدنی
interminable U تمام نشدنی بسیار دراز
incompressible U فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
infeasible U غیر عملی اجراء نشدنی
inexcitable U دیر غضب تهیج نشدنی
weatherproof U خراب نشدنی در اثر هوا
unbeatable U شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
unfrequented U دور افتاده تکرار نشدنی
inexhaustible U پایان نا پذیر تهی نشدنی
immitigable U سبک نشدنی تسکین ندادنی
piece part U قطعه سرهم و جدا نشدنی
incompressible U کوچک نشدنی غیر قابل تلخیص
irresolvable U غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
inappeasable U غیر قابل تسکین قانع نشدنی
inconvincible U اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
irrepealable U غیر قابل الغاء باطل نشدنی
unfaling U تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
durable goods U کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
sunfast U محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
dry contact U اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com