Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repeat
U
انجام مجدد یک عمل
repeats
U
انجام مجدد یک عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
redid
U
انجام دادن مجدد چیزی
redo
U
انجام دادن مجدد چیزی
redoes
U
انجام دادن مجدد چیزی
redoing
U
انجام دادن مجدد چیزی
redone
U
انجام دادن مجدد چیزی
prescan
U
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
Other Matches
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
seconded
U
مجدد
second
U
مجدد
seconds
U
مجدد
further on
U
مجدد
seconding
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthers
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
furthering
U
مجدد
further
U
مجدد
renewed
U
مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
redrew
U
رسم مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
redraws
U
رسم مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
redrawn
U
رسم مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
redraw
U
رسم مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reversion
U
ترجمه مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
repaint
U
رسم مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
remarriage
U
ازدواج مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
remarriages
U
ازدواج مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
recreation
U
خلق مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
regenerates
U
تولید مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
rearrangement
U
ترتیب مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
rehearsals
U
تکرار مجدد
rehearsal
U
تکرار مجدد
regenerating
U
تولید مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
repayment
U
پرداخت مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
restatements
U
بیان مجدد
regenerated
U
تولید مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
regenerate
U
تولید مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rallied
U
اجتماع مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
re-election
U
انتخاب مجدد
recount
U
شمارش مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
re election
U
انتخاب مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
republication
U
انتشار مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
reloading
U
بارکردن مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
revaluation
U
ارزیابی مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
retrials
U
محاکمه مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
resupply
U
اماد مجدد
retrials
U
ازمایش مجدد
restart
U
شروع مجدد
retrial
U
محاکمه مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
resale
U
فروس مجدد
resale
U
حراج مجدد
readjustment
U
سازگاری مجدد
readjustments
U
سازگاری مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
retrial
U
ازمایش مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
revaluation
U
بهاگذاری مجدد
regains
U
به دست اوردن مجدد
reload
U
گلوله گذاری مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com