Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
manually
U
انجام شده با دست و نه خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
print
U
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
printed
U
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
prints
U
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
script
U
که به کاربر امکان انجام خودکار برنامه میدهد
accounting package
U
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
accounts package
U
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
daemon
U
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
Other Matches
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
synchroreceiver
U
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
U
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatics
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
U
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader
U
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check
U
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aided tracking
U
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic toss
U
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic coding
U
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
automatic
U
خودکار
ballpoint pens
U
خودکار ها
ballpens
U
خودکار ها
unattended
U
خودکار
autonomic
U
خودکار
automatics
U
خودکار
automaticity
U
خودکار
ballpoints
U
خودکار ها
automatous
U
خودکار
mechnical
U
خودکار
automotive
U
خودکار
unmanned
U
خودکار
self-starters
U
خودکار
ball pens
U
خودکار ها
self-starter
U
خودکار
pen
U
خودکار
preset
U
خودکار
automatic pipet
U
پی پت خودکار
self acting
U
خودکار
auyomated
U
خودکار
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
automatic telephone
U
تلفن خودکار
automatic steering device
U
سکان خودکار
automation
U
خودکار سازی
automation
U
اتوماسیون خودکار
automatic check
U
مقابله خودکار
automatic door switch
U
کلید خودکار در
automation
U
خودکار کردن
door switch
U
کلید خودکار در
automatic drop
U
اتصال خودکار
automatic fire
U
اتش خودکار
automatically
U
بطور خودکار
automatic mechanism
U
مکانیزم خودکار
automatic rifle
U
توپ خودکار
automatic rifle
U
تفنگ خودکار
player piano
U
پیانو خودکار
power steering
U
فرمان خودکار
push botton
U
وسایل خودکار
automatic regulation
U
تنظیم خودکار
repeating firearm
U
اسلحه خودکار
automatic treatment
U
تسویه خودکار
auyomated
U
خودکار شده
self loading
U
پرشونده خودکار
self destroying
U
منفجرشونده خودکار
semi automatic
U
نیم خودکار
self test
U
ازمایش خودکار
automatic machine
U
دستگاه خودکار
automatic loader
U
بارکن خودکار
automatic fire
U
تیراندازی خودکار
automatic flasher
U
چشمکزن خودکار
automatic focusing
U
تمرکز خودکار
sub-machine guns
U
تیربار خودکار
sub-machine gun
U
تیربار خودکار
mechanical sawmill
U
اره خودکار
flashguns
U
فلاش خودکار
flashgun
U
فلاش خودکار
automating
U
خودکار کردن
automates
U
خودکار کردن
semiautomatic
U
نیمه خودکار
automated
U
خودکار کردن
automate
U
خودکار کردن
automatic interrupt
U
قطع خودکار
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
automatic record changer
U
گرام خودکار
automatism
U
بطور خودکار
cutout
U
فیوز خودکار
automated office
U
دفتر خودکار
automatic aiming
U
تعقیب خودکار
automatic tracking
U
تعقیب خودکار
autotrack
U
تعقیب خودکار
automatic tuning
U
میزانساز خودکار
automatic balance
U
ترازوی خودکار
automatic bass compensation
U
بمرسان خودکار
automatic behavior
U
رفتار خودکار
automatic buret
U
بورت خودکار
automatons
U
ماشین خودکار
automatic carriage
U
تعویض خودکار
automatic check
U
ازمایش خودکار
crane track
U
جرثقیل خودکار
autogenous welding
U
جوشکاری خودکار
autofeather
U
فدر خودکار
automatization
U
خودکار شدن
automatization
U
خودکار کردن
automatize
U
خودکار کردن
automatic
U
دستگاه خودکار
automatics
U
دستگاه خودکار
automata
U
ماشینهای خودکار
autotype
U
چاپ خودکار
robot
U
دستگاه خودکار
robots
U
دستگاه خودکار
automatic weapon
U
سلاح خودکار
ball point pen
U
قلم خودکار
systematic
U
خودکار سیستماتیک
coach screw
U
پیچ خودکار
auto starter
U
استارت خودکار
automatic circuit breaker
U
مدارشکن خودکار
automaton
U
ماشین خودکار
automatic cutout
U
قطع خودکار
automatic telephone system
U
تلفن خودکار
automatic titrator
U
تیترکننده خودکار
automatic controller
U
مراقب خودکار
mechanically
U
بطور خودکار
automatic testing
U
ازمایش خودکار
autosave
U
ضبط خودکار
automatic throttle
U
ساسات خودکار
autotrace
U
اثر خودکار
full automatic
U
تماما" خودکار
automatic computer
U
کامپیوتر خودکار
automatic control
U
کنترل خودکار
fully automatic
U
کاملا" خودکار
automatic timer
U
زمان سنج خودکار
automatic release
U
قطع کننده خودکار
four spindle automatic machine
U
دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
self focus
U
تنظیم تمرکز خودکار
automatic welding machine
U
دستگاه جوشکاری خودکار
axis of control
U
محورکنترل خودکار هواپیما
pluviograph
U
باران سنج خودکار
telephone central office
U
مرکز تلفن خودکار
automatic tipper
U
تخلیه کننده خودکار
permanent oppropriation
U
سیستم اماددایمی یا خودکار
fully automatic machine
U
دستگاه تماما"خودکار
autosyn
U
هماهنگ کننده خودکار
automatic supply
U
روش خودکار اماد
automobiles
U
ماشین متحرک خودکار
automatic reel
U
قرقره خودکار ماهیگیری
automatic telephone system
U
سیستم تلفن خودکار
self acting
U
خودکار عمل کننده
autorepeat key
U
کلید تکرار خودکار
exchange office
U
مرکز تلفن خودکار
automobile
U
ماشین متحرک خودکار
autostart routine
U
روال اغازگر خودکار
perpetual motion machine
U
ماشین خودکار دائمی
automation
U
بطور خودکار کارکردن
blowback
U
عقب نشینی خودکار
design automation
U
طراحی به طور خودکار
automatic screw machine
U
دستگاه پیچ خودکار
direction finder
U
جهت یاب خودکار
manual telephone system
U
تلفن غیر خودکار
automatic send/reciever
U
ارسال و دریافت خودکار
industrial robot
U
دستگاه خودکار صنعتی
drop hammer
U
پتک خودکار اهنگری
automatic stabilizer
U
تثبیت کننده خودکار
drop press
U
پتک خودکار اهنگری
isolation diode
U
لامپ دو قطبی خودکار
telephone exchange
U
مرکز تلفن خودکار
telephone exchanges
U
مرکز تلفن خودکار
ground controled approach
U
دستگاه تقرب خودکار
governing mode
U
روش کنترل خودکار
automatic supply
U
سیستم اماد خودکار
built in stabilizers
U
تثبیت کنندههای خودکار
automatic weapon
U
جنگ افزار خودکار
central exchange
U
مرکز تلفن خودکار
automatic water level recorder
U
تراز اب نگار خودکار
chucking automatic
U
مهار کردن خودکار
automatic timing advance
U
تنظیم کننده خودکار
automatic volume control
U
نافم خودکار صدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com