Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (45 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
انتقال دادن رهبری کردن
assign
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assigned
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assigning
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assigns
U
انتقال دادن وواگذار کردن
remise
U
انتقال دادن گذشت کردن
Other Matches
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
to carry over
U
انتقال دادن
carries
U
انتقال دادن
detaching
U
انتقال دادن
detaches
U
انتقال دادن
alienate
U
انتقال دادن
shifts
U
انتقال دادن
carry
U
انتقال دادن
transferring
U
انتقال دادن
detach
U
انتقال دادن
demise
U
انتقال دادن
transporting
U
انتقال دادن
carrying
U
انتقال دادن
transfer
U
انتقال دادن
alienating
U
انتقال دادن
alienates
U
انتقال دادن
transports
U
انتقال دادن
transported
U
انتقال دادن
delivery
U
انتقال دادن
gears
U
انتقال دادن
transport
U
انتقال دادن
geared
U
انتقال دادن
gear
U
انتقال دادن
carry over
U
انتقال دادن
shifting
U
انتقال دادن
shifted
U
انتقال دادن
deliveries
U
انتقال دادن
carried
U
انتقال دادن
evocate
U
انتقال دادن
transfers
U
انتقال دادن
shift
U
انتقال دادن
table
U
به جدولی انتقال دادن
redeployed
U
نقل و انتقال دادن
demise
U
انتقال دادن مال
shifts
U
انتقال تیر دادن
redeploy
U
نقل و انتقال دادن
shifted
U
انتقال تیر دادن
tabled
U
به جدولی انتقال دادن
shuttles
U
نقل و انتقال دادن
moves
U
تغییردادن انتقال دادن
redeploys
U
نقل و انتقال دادن
shift fire
U
انتقال دادن اتش
redeploying
U
نقل و انتقال دادن
tabling
U
به جدولی انتقال دادن
shift fire
U
انتقال اتش دادن
moved
U
تغییردادن انتقال دادن
switch fire
U
انتقال تیر دادن
shuttle
U
نقل و انتقال دادن
shift
U
انتقال تیر دادن
tables
U
به جدولی انتقال دادن
move
U
تغییردادن انتقال دادن
shuttled
U
نقل و انتقال دادن
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
assignment
U
ماموریت دادن انتقال افهار
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
demise
U
انتقال دادن مال با وصیت
carry over
U
انتقال به صفحه بعد دادن
assignments
U
ماموریت دادن انتقال افهار
negotiating
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiated
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
contango
U
از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
negotiates
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
deliveries
U
نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery
U
نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
shift
U
انتقال جابجا کردن
shifts
U
انتقال جابجا کردن
shifted
U
انتقال جابجا کردن
migrates
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrating
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrated
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrate
U
سیر کردن انتقال یافتن
lithiation transmetalation
U
انتقال فلز با لیتیم دار کردن
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
conveying
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
convey
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
transfer
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
transfers
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
transter
U
انتقال
transmission
U
انتقال
convey
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveys
U
انتقال
translation
U
انتقال
transference
U
انتقال
shifted
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
intuition
U
انتقال
marque
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
shift
U
انتقال
turn over
U
انتقال
downloading
U
انتقال
translations
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
shifts
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
transportation
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
transfer
U
انتقال
move
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
shift
U
انتقال
conductance
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
migration
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
assignments
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
transition
U
انتقال
transitions
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
conduction
U
انتقال
displacement
U
انتقال
transformation
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
assignment
U
انتقال
transferring
U
انتقال
devolution
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
card
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
change over
U
انتقال بانکی
social transmission
U
انتقال اجتماعی
thought transference
U
انتقال فکر
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
gradations
U
انتقال تدریجی
crawl carry
U
انتقال خزشی
alienated
U
انتقال شده
instrument of assignment
U
سند انتقال
redeployment
U
نقل و انتقال
integrate transmission line
U
خط انتقال مجتمع
negotiable
U
قابل انتقال
negotiators
U
انتقال دهنده
red shift
U
انتقال سرخ
gradation
U
انتقال تدریجی
negotiator
U
انتقال دهنده
counter transference
U
انتقال متقابل
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
cessionary
U
انتقال گیرنده
conductible
U
قابل انتقال
sewarage
U
انتقال گنداب
assignments
U
انتقال قانونی
conditional transfer
U
انتقال شرطی
shift backward
U
انتقال به عقب
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
shift of a tax
U
انتقال مالیات
intuitively
U
ازراه انتقال
transferred
U
انتقال یافته
assignment
U
انتقال قانونی
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
conveying capacity
U
قدرت انتقال
doppler shift
U
انتقال دوپلری
conveyable
U
قابل انتقال
shift forward
U
انتقال به جلو
convect
U
انتقال یافتن
transients
U
در حال انتقال
transient
U
در حال انتقال
tax shifting
U
انتقال مالیات
capital flow
U
انتقال سرمایه
tactical march
U
انتقال جنگی
shift out
U
انتقال به بیرون
to be transferred
U
انتقال یافتن
digital transmission
U
انتقال رقمی
negotiate
U
قابل انتقال
shuttle
U
ریل انتقال
bail
U
واگذاری انتقال
descendible
U
قابل انتقال
block move
U
انتقال بلوک
heredity
U
انتقال موروثی
shuttled
U
ریل انتقال
demountable
U
قابل انتقال
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com