Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
repeat
U
دوباره ساختن
repeats
U
دوباره ساختن
reedify
U
دوباره ساختن
re edify
U
دوباره ساختن
repeople
U
دوباره مسکون ساختن
rebind
U
دوباره ملزم ساختن
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
to deafen a wall
U
دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
driver
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
render
U
دوباره دادن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
renders
U
دوباره دادن
rendered
U
دوباره دادن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
countenance
[encourage]
U
دوباره نیرو دادن
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
redone
U
دوباره انجام دادن
redoing
U
دوباره انجام دادن
encourage
U
دوباره نیرو دادن
hearten
U
دوباره نیرو دادن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
repeats
U
دوباره انجام دادن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
repeat
U
دوباره انجام دادن
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
embolden
U
دوباره نیرو دادن
redoes
U
دوباره انجام دادن
reworking
U
دوباره انجام دادن
reworks
U
دوباره انجام دادن
reorder
U
دوباره سفارش دادن
reworked
U
دوباره انجام دادن
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
rework
U
دوباره انجام دادن
elate
U
دوباره نیرو دادن
reassured
U
دوباره اطمینان دادن
redo
U
دوباره انجام دادن
reassures
U
دوباره اطمینان دادن
reassure
U
دوباره اطمینان دادن
regorge
U
دوباره قورت دادن
redid
U
دوباره انجام دادن
shifts
U
انتقال دادن
transfer
U
انتقال دادن
transports
U
انتقال دادن
transporting
U
انتقال دادن
transport
U
انتقال دادن
shifted
U
انتقال دادن
alienating
U
انتقال دادن
alienates
U
انتقال دادن
alienate
U
انتقال دادن
to carry over
U
انتقال دادن
transported
U
انتقال دادن
carry over
U
انتقال دادن
detach
U
انتقال دادن
demise
U
انتقال دادن
shift
U
انتقال دادن
detaches
U
انتقال دادن
detaching
U
انتقال دادن
gear
U
انتقال دادن
shifting
U
انتقال دادن
deliveries
U
انتقال دادن
transfers
U
انتقال دادن
gears
U
انتقال دادن
geared
U
انتقال دادن
delivery
U
انتقال دادن
carried
U
انتقال دادن
carries
U
انتقال دادن
transferring
U
انتقال دادن
evocate
U
انتقال دادن
carrying
U
انتقال دادن
carry
U
انتقال دادن
reassure
U
دوباره قوت قلب دادن
reassures
U
دوباره قوت قلب دادن
reassured
U
دوباره قوت قلب دادن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
shifts
U
انتقال تیر دادن
table
U
به جدولی انتقال دادن
tabled
U
به جدولی انتقال دادن
tables
U
به جدولی انتقال دادن
move
U
تغییردادن انتقال دادن
redeploys
U
نقل و انتقال دادن
moved
U
تغییردادن انتقال دادن
shuttled
U
نقل و انتقال دادن
shift fire
U
انتقال دادن اتش
shift fire
U
انتقال اتش دادن
shifted
U
انتقال تیر دادن
shuttle
U
نقل و انتقال دادن
shift
U
انتقال تیر دادن
shuttles
U
نقل و انتقال دادن
switch fire
U
انتقال تیر دادن
tabling
U
به جدولی انتقال دادن
moves
U
تغییردادن انتقال دادن
redeploy
U
نقل و انتقال دادن
demise
U
انتقال دادن مال
redeployed
U
نقل و انتقال دادن
redeploying
U
نقل و انتقال دادن
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
aftercrop
U
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
conducts
U
انتقال دادن رهبری کردن
assigning
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assigned
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assigns
U
انتقال دادن وواگذار کردن
conducted
U
انتقال دادن رهبری کردن
carry over
U
انتقال به صفحه بعد دادن
demise
U
انتقال دادن مال با وصیت
assignments
U
ماموریت دادن انتقال افهار
remise
U
انتقال دادن گذشت کردن
assignment
U
ماموریت دادن انتقال افهار
assign
U
انتقال دادن وواگذار کردن
conduct
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducting
U
انتقال دادن رهبری کردن
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
negotiate
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiates
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiated
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating
U
وارد معامله شدن انتقال دادن
contango
U
از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
form
U
تشکیل دادن ساختن
forms
U
تشکیل دادن ساختن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
delivery
U
نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
deliveries
U
نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
tp put to rout
U
شکست دادن وپراکنده ساختن
modifies
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modify
U
تغییر دادن معتدل ساختن
vary
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
modifying
U
تغییر دادن معتدل ساختن
varies
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
polarised
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizes
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizing
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarize
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarises
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
put away
U
مردود ساختن طلاق دادن
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
to a oneself to
U
ساختن احوال خودراوفق دادن
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
imparting
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparts
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparted
U
سهم دادن بهره مند ساختن
impart
U
سهم دادن بهره مند ساختن
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com