English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
look forward U انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overmoke U زیاد دود داشتن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
to have a thing at heart U بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
to have one's work cut out [for one] <idiom> U کار خیلی زیاد و سخت داشتن
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
overstock U زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
to strain at anything U در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
prospect U انتظار
ready line U خط انتظار
prospects U انتظار
expectations U انتظار
prospected U انتظار
expectation U انتظار
prospecting U انتظار
expectance U انتظار
anticipation U انتظار
expectantly U با انتظار
expectancy U انتظار
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
reception rooms U اتاق انتظار
ante-chamber U اتاق انتظار
in prospective U انتظار داشته
bide U در انتظار ماندن
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
waiting time U زمان انتظار
inopinate U انتظار نداشته
in prospect U انتظار داشته
anterooms U اطاق انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
anticipatory U در حال انتظار
waiting lists U لیست انتظار
waiting list U لیست انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
error of expectation U خطای انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
aspiration level U سطح انتظار
anteroom U اطاق انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
expectative U مورد انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
waiting-room U اتاق انتظار
expectancy table U جدول انتظار
anticipative U درحالت انتظار
cooling period U زمان انتظار
reception room U اتاق انتظار
standby U حالت انتظار
wait state U وضعیت انتظار
lobby U سالن انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
expected <adj.> U انتظار می رود
lobbies U سالن انتظار
wait state U حالت انتظار
waiting room U اطاق انتظار
probable <adj.> U انتظار می رود
standbys U حالت انتظار
lobbied U سالن انتظار
wait time U زمان انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
redezvous U محل انتظار
presumable <adj.> U انتظار می رود
suit up U ذخیره در انتظار بازی
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
expected value U ارزش مورد انتظار
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
expected price U قیمت مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
sales expectations U فروش مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
on deck U در انتظار نوبت شنا
likly U انتظار داشتنی مناسب
point spread U امتیاز قابل انتظار
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
intended saving U پس انداز مورد انتظار
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
promises U نوید انتظار وعده دادن
promise U نوید انتظار وعده دادن
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
a further 50 are in prospect U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. U لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
mttr U متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
overly U زیاد
immane U زیاد
in excess U زیاد
numerous U زیاد
ranksack U زیاد
in quantities U زیاد
effusively U زیاد
squeamishly U زیاد
excessive U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
overmuch U زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com