English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
likly U انتظار داشتنی مناسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
loveliest U دوست داشتنی
lovelier U دوست داشتنی
loveable U دوست داشتنی
constrainable U اجبار داشتنی
hateable U دشمن داشتنی
lovely U دوست داشتنی
likeable U دوست داشتنی
likable U دوست داشتنی
tenable U نگاه داشتنی
lovable U دوست داشتنی
presentative U عرضه داشتنی
amiable U مهربان دوست داشتنی
endearing U دوست داشتنی کننده
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
smacking U دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
smacker U دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
expectance U انتظار
anticipation U انتظار
expectantly U با انتظار
prospected U انتظار
expectation U انتظار
prospecting U انتظار
prospects U انتظار
prospect U انتظار
expectations U انتظار
expectancy U انتظار
ready line U خط انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
wait state U حالت انتظار
to look forward to U انتظار داشتن
redezvous U محل انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
wait state U وضعیت انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
anticipatory U در حال انتظار
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
waiting time U زمان انتظار
waiting lists U لیست انتظار
waiting room U اطاق انتظار
wait time U زمان انتظار
reception room U اتاق انتظار
waiting list U لیست انتظار
lobbies U سالن انتظار
ante-chamber U اتاق انتظار
anticipative U درحالت انتظار
anteroom U اطاق انتظار
anterooms U اطاق انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
expectative U مورد انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
lobby U سالن انتظار
lobbied U سالن انتظار
expected <adj.> U انتظار می رود
presumable <adj.> U انتظار می رود
probable <adj.> U انتظار می رود
expectancy table U جدول انتظار
error of expectation U خطای انتظار
aspiration level U سطح انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
rendezvous area U موضع انتظار
inopinate U انتظار نداشته
in prospective U انتظار داشته
in prospect U انتظار داشته
bide U در انتظار ماندن
cooling period U زمان انتظار
standbys U حالت انتظار
standby U حالت انتظار
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
sales expectations U فروش مورد انتظار
look forward U انتظار چیزی را داشتن
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
on deck U در انتظار نوبت شنا
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
expected value U ارزش مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
suit up U ذخیره در انتظار بازی
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
intended saving U پس انداز مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
await U منتظر شدن انتظار داشتن
promise U نوید انتظار وعده دادن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
promises U نوید انتظار وعده دادن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
a further 50 are in prospect U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. U لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
congurous U مناسب
condign U مناسب
close fit U مناسب
serviceable <adj.> U مناسب
helpful <adj.> U مناسب
handy [useful] <adj.> U مناسب
proper <adj.> U مناسب
euqal U مناسب
beneficial <adj.> U مناسب
advantageous <adj.> U مناسب
satisfactory <adj.> U مناسب
by fits and starts U مناسب
applicatory <adj.> U مناسب
purposive <adj.> U مناسب
purposeful <adj.> U مناسب
purpose-built <adj.> U مناسب
practical <adj.> U مناسب
practicable <adj.> U مناسب
accomodating U مناسب
adaption U مناسب
functional <adj.> U مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.> U مناسب
valuable <adj.> U مناسب
utilitarian [useful] <adj.> U مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.> U مناسب
sufficing <adj.> U مناسب
sufficient <adj.> U مناسب
in point U مناسب
accurate [correct] <adj.> U مناسب
useful <adj.> U مناسب
adequate <adj.> U مناسب
appropriate <adj.> U مناسب
expedient <adj.> U مناسب
shapeable U مناسب
semblable U مناسب
irrelative U نا مناسب
oportuneness U مناسب
idoneous U مناسب
vantage U مناسب
infelicitous U نا مناسب
good [sufficient] <adj.> U مناسب
acceptable <adj.> U مناسب
true <adj.> U مناسب
habile U مناسب
real <adj.> U مناسب
exact <adj.> U مناسب
correct <adj.> U مناسب
appropriate [to] <adj.> U مناسب [به]
handy <adj.> U مناسب
assorted U مناسب
fitting U مناسب
pertains U مناسب
pertained U مناسب
adaptation U مناسب
fittest U مناسب
suitable <adj.> U مناسب
becoming U مناسب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com