Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
election of the committee
U
انتخابات هیات رئیسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
executive commission
U
هیات رئیسه
sovereign
U
هیات رئیسه
sovereigns
U
هیات رئیسه
managing committee
U
هیات رئیسه
executive committee
U
هیات رئیسه
officer
U
عضو هیات رئیسه
officers
U
عضو هیات رئیسه
missions
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
headmistresses
U
رئیسه
chairwomen
U
رئیسه
presidentess
U
رئیسه
administratrix
U
رئیسه
elections
U
انتخابات
lady principal
U
رئیسه
chairwoman
U
رئیسه
manageresses
U
رئیسه
manageress
U
رئیسه
headmistress
U
رئیسه
election
U
انتخابات
directorate
U
هیئت رئیسه
law of election
U
قانون انتخابات
Rigged elections ?
U
انتخابات فرمایشی
Rigged elections .
U
انتخابات قلابی
lady
U
رئیسه خانه
directorates
U
هیئت رئیسه
general election
U
انتخابات عمومی
general elections
U
انتخابات عمومی
matriarch
U
رئیسه خانواده
matriarchs
U
رئیسه خانواده
executives
U
هیئت رئیسه
ladies
U
رئیسه خانه
bye election
U
انتخابات فرعی
pollsters
U
نافر انتخابات
pollster
U
نافر انتخابات
prioress
U
رئیسه صومعه
proportional representation
U
انتخابات نسبی
ballot rigging
U
تقلبدر انتخابات
enfranchize
U
حق رای در انتخابات
by election
U
انتخابات فرعی
executive
U
هیئت رئیسه
by-elections
U
انتخابات میان دورهای
by-election
U
انتخابات میان دورهای
election supervisor council
U
انجمن نظارت بر انتخابات
postmistress
U
رئیسه پست خانه
postmistresses
U
رئیسه پست خانه
election supervisory council
U
انجمن نظارت بر انتخابات
returning officer
U
سرپرست انتخابات برزن
returning officers
U
سرپرست انتخابات برزن
military body
U
هیئت رئیسه نظامی
genral election
U
انتخابات عمومی برای مجلس
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
abbesses
U
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbess
U
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
canvasser
U
پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
campaigners
U
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner
U
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
disfranchisement
U
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
bodies
U
هیات
missions
U
هیات
mission
U
هیات
body
U
هیات
party
U
هیات
corps
U
هیات
councils
U
هیات
board
U
هیات
council
U
هیات
boarded
U
هیات
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
put-up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
board of conciliation
U
هیات مصالحه
arbitral tribunal
U
هیات تحکیم
selection board
U
هیات گزینش
the ministry
U
هیات وزیران
executive committee
U
هیات اجرایی
board of directors
U
هیات مدیره
board of directors
U
هیات نظار
executive commission
U
هیات مجریه
council of ministers
U
هیات وزرا
council of ministers
U
هیات وزیران
consular corps
U
هیات کنسولی
fact finding body
U
هیات تحقیق
legislative assembly
U
هیات مقننه
cabint
U
هیات وزرا
managing commission
U
هیات مدیره
managing committee
U
هیات مدیره
board of trutees
U
هیات امنا
board of trustee
U
هیات امناء
juries
U
هیات منصفه
legislature
U
هیات مقننه
legislatures
U
هیات مقننه
governing bodies
U
هیات حاکمه
governing body
U
هیات حاکمه
delegation
U
هیات نمایندگان
delegations
U
هیات نمایندگان
juries
U
هیات داوران
cabinet
U
هیات دولت
cabinets
U
هیات دولت
deputations
U
هیات نمایندگان
directorate
U
هیات مدیره
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
jury
U
هیات داوران
jury
U
هیات منصفه
deputation
U
هیات نمایندگان
directorates
U
هیات مدیره
law of pragnanz
U
قانون هیات گرایی
jurors
U
عضو هیات منصفه
chairman of the board of directors
U
رئیس هیات مدیره
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
jury man
U
عضو هیات منصفه
juror
U
عضو هیات منصفه
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
award
U
حکم هیات داوری
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
diplomatic bady
U
هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body
U
هیات نمایندگان سیاسی
head of the mission
U
رئیس هیات اعزامی
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
bench
U
هیات قضات محکمه
awards
U
حکم هیات داوری
awarding
U
حکم هیات داوری
diplomatic corps
U
هیات نمایندگان سیاسی
awarded
U
حکم هیات داوری
constituencies
U
هیات موکلان یک حوزه
constituency
U
هیات موکلان یک حوزه
grand jury
U
هیات منصفه عالی
grand juries
U
هیات منصفه عالی
Privy Council
U
هیات مشاورین سلطنتی
benches
U
هیات قضات محکمه
chairman
U
رئیس هیات مدیره
verdicts
U
رای هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
chairmen
U
رئیس هیات مدیره
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
order in council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
legislator
U
شارع عضو هیات مقننه
legislators
U
شارع عضو هیات مقننه
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
bar council
U
هیات مدیره کانون وکلا
selections
U
دسته یا هیات انتخاب شده
selection
U
دسته یا هیات انتخاب شده
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
suffrage
U
حق رای وشرکت در انتخابات رای
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
riders
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
venire facias tot matrons
U
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
peremptory challenge
U
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
corporations
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
gestalt psychology
U
روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com