English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
caged storage U انبار کردن به طریقه محصور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caged storage U قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
honey combing U روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
stereography U طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
stockpiling U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
mure U محصور کردن
wall U محصور کردن
enwind U محصور کردن
impark U محصور کردن
walls U محصور کردن
ensphere U محصور کردن
embay U محصور کردن
lock up U در محلی محصور کردن
ensheathe U درغلاف محصور کردن
to restrict something U چیزی را محصور کردن
to confine something to something U چیزی را محصور کردن
to limit something U چیزی را محصور کردن
locked up U در محلی محصور کردن
impark U در پارک یا جنگل محصور کردن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
bind U محصور کردن بهم پیوستن
binds U محصور کردن بهم پیوستن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
embank U با خاک یا سنگ محصور کردن
mechanical sweep U مین جمع کردن به طریقه خودکار
circumvallate U باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
entangle U باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
compass U جهت کردن محصور کردن
dump U انبار موقتی زاغه مهمات انبار
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
lay up U دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
stash U انبار کردن
build up U پر کردن انبار
build-ups U پر کردن انبار
yard U انبار کردن
stock piling U انبار کردن
reservedness U انبار کردن
warehouses U انبار کردن
deep freeze U انبار کردن
deep freezes U انبار کردن
storage U انبار کردن
yards U انبار کردن
stashing U انبار کردن
stashes U انبار کردن
ensile U انبار کردن
stashed U انبار کردن
build-up U پر کردن انبار
imburse U انبار کردن
warehouse U انبار کردن
storing U اندوختن انبار کردن
hoarding U انبار کردن پول
store U اندوختن انبار کردن
warehouse U انبار کردن مخزن
stock piling U ذخیره کردن در انبار
tenderest U لطیف کردن انبار
dump U مخزن انبار کردن
ware room U انبار کردن مخزن
hoardings U انبار کردن پول
tender U لطیف کردن انبار
store-room U جای انبار کردن
store room U جای انبار کردن
tendered U لطیف کردن انبار
garners U انبار کردن انباشتن
tendering U لطیف کردن انبار
garnered U انبار کردن انباشتن
garner U انبار کردن انباشتن
garnering U انبار کردن انباشتن
store-rooms U جای انبار کردن
warehouses U انبار کردن مخزن
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
block storing U انبار کردن بارهای قوال
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
assignment of space U تخصیص جا برای انبار کردن اماد
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
systems U طریقه
system U طریقه
methode U طریقه
method U طریقه
methods U طریقه
form U طریقه
formed U طریقه
structure U طریقه
forms U طریقه
lins donawitz process U طریقه ال دی
manner U طریقه
genres U طریقه
genre U طریقه
way U طریقه
pent U محصور
walled U محصور
pent up U محصور
closed U محصور
fenced U محصور
restricted U محصور
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
processes U روند طریقه
fashion U طرز طریقه
routinely U طریقه عادی
acoustic U به طریقه صوتی
fashioning U طرز طریقه
routines U طریقه عادی
methods U راه طریقه
shortcut U طریقه اقتصادی
fashioned U طرز طریقه
solemn form U طریقه رسمی
absolutism U طریقه مطلقه
process U روند طریقه
mode U طرز طریقه
modes U طرز طریقه
fashions U طرز طریقه
method U راه طریقه
routine U طریقه عادی
courtyard U محوطه محصور
snowbound U محصور در برف
cooped up U محصور و محبوس
landlocked U محصور درخشکی
landlocked U محصور در خشکی
close U جای محصور
closer U جای محصور
closest U جای محصور
populated U مسکون محصور
closes U جای محصور
stows U انبار کردن بار کردن
stowed U انبار کردن بار کردن
stow U انبار کردن بار کردن
stowing U انبار کردن بار کردن
method of measurment U طریقه اندازه گیری
power press extrusion U طریقه اشترانق پرس
procedure U رویه طریقه فرایند
the manner of doing any thing U روش یا طریقه کاری
measuring method U طریقه اندازه گیری
sand cone method U طریقه جابجایی ماسه
contact print U چاپ به طریقه تماس
seagirt U محصور بوسیله دریا
park U شکارگاه محصور مرتع
pale U ناحیه محصور قلمروحدود
parks U شکارگاه محصور مرتع
inbound U محصور در حدود معینی
palest U ناحیه محصور قلمروحدود
hoosegow U محبس محل محصور
parked U شکارگاه محصور مرتع
paler U ناحیه محصور قلمروحدود
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
facture U عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
international practice U طریقه معمول به بین المللی
centralized control U انجام کنترل به طریقه تمرکزی
entanglement U محصور با شبکه سیم خاردار
entanglements U محصور با شبکه سیم خاردار
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
centrifugal casting process U طریقه ریخته گری گریز از مرکز
aerodynamic missile U موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
brinell hardness test U طریقه اندازه گیری سختی برینل
acoustical surveillance U اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
degagement U [حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
scaling ladder U نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
sonne photography U روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
rod float U تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
drylot U محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
wire entanglement U با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
horizontal clock system U طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
stereocomparagraph U دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fielded U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring U محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
wisest U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
custodial record U پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number U شماره فنی انبار شماره انبار
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
ism U پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
wastes U انبار
cisterns U اب انبار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com