English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
admiral U امیرالبحر فرمانده
admirals U امیرالبحر فرمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
admiral of the fleet U امیرالبحر فرماندهء ناوگان
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
commander of d. U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
commander in chief U فرمانده کل
commander U فرمانده
chiefs U فرمانده
chief U فرمانده
commanders U فرمانده
commandants U فرمانده
imperator U فرمانده
generalissimos U فرمانده کل
commanders-in-chief U فرمانده کل
commander-in-chief U فرمانده کل
commandant U فرمانده
oldman U فرمانده کل
generalissimo U فرمانده کل
exercise commander U فرمانده مانور
territorial commander U فرمانده سرزمینی
sector commander U فرمانده ناحیه
battalion commander U فرمانده گردان
battery commander U فرمانده اتشبار
brigade commander U فرمانده تیپ
flight leader U فرمانده پرواز
fleet commander U فرمانده ناوگان
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
divisional officer U فرمانده یگان
division commander U فرمانده لشگر
corps commander U فرمانده سپاه
company commander U فرمانده گروهان
commander's concept U تدبیر فرمانده
pendragon U فرمانده کل قوا
penteconter U فرمانده پنجاه تن
platoon leader U فرمانده دسته
chief of boat U فرمانده قایق
chevroner U فرمانده گروه
regiment commander U فرمانده هنگ
hetman U فرمانده لهستانی
army commander U فرمانده ارتش
brigadiers U فرمانده تیپ
skippers U فرمانده ناو
leaders U فرمانده دسته
brigadier U فرمانده تیپ
leaders U راهنما فرمانده
leader U فرمانده دسته
skipper U فرمانده ناو
leader U راهنما فرمانده
skippered U فرمانده ناو
captains U فرمانده هواپیما
skippering U فرمانده ناو
captains U فرمانده ناو
captaining U فرمانده هواپیما
captaining U فرمانده ناو
captained U فرمانده هواپیما
captained U فرمانده ناو
captain U فرمانده هواپیما
drum majors U فرمانده طبالان
drum major U فرمانده طبالان
prefect U رئیس فرمانده
prefects U رئیس فرمانده
commanding officers U افسر فرمانده
commanding officer U افسر فرمانده
commandant U افسر فرمانده
captain U فرمانده ناو
commandants U افسر فرمانده
governor U حکمران فرمانده
governors U حکمران فرمانده
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
phylarch U فرمانده سواره نظام
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commodores U افسر فرمانده دریایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
commodore U افسر فرمانده دریایی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
executive order U فرمانده دوم ناو
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
warlock U جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
planning guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com