English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prospect [of something] U امید موفقیت [در چیزی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polyamide U پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
to dash one's hopes U امید کسی را نا امید کردن
winning streak <idiom> U موفقیت پشت موفقیت
In the hope of. Hopingg that . . . . U به امید …
expectation U امید
desperate U بی امید
hope U امید
hoped U امید
hopes U امید
hoping U امید
expectations U امید
trusted U امید
esperance U امید
amide U امید
bereft of hope U نا امید
expectant of U به امید
trust U امید
trusts U امید
life expectancy U امید زندگی
disappoints U نا امید کردن
disappoint U نا امید کردن
wet blankets U نا امید کردن
wet blanket U نا امید کردن
expectance U امید توقع
life expectancies U امید به زندگی
life expectancy U امید به زندگی
lay one's hopes on U امید بستن به
mathematical expectation U امید ریاضی
gray U نا امید بد بخت
to indulge a hope U امید پروردن
unpromising U بدون امید
silver lining U روزنهی امید
life expectancies U امید زندگی
See you again . So long. U به امید دیدار
to cherish the hope that ... U امید بپرورند که ...
let someone down U نا امید کردن
expectancy U امید توقع
ray of hope U روزنه امید
promising U امید بخش
good speed U موفقیت
success U موفقیت
achievements U موفقیت
successes U موفقیت
prosperity U موفقیت
hit U موفقیت
hitting U موفقیت
achievement U موفقیت
hits U موفقیت
expectations U مقدار امید ریاضی
hope [for something] U امید [برای چیزیی]
towardly U امید بخش مطلوب
a rosy future U آینده امید بخشی
turn over <idiom> U نا امید وافسرده شدن
expectation U مقدار امید ریاضی
to r. one's hops in a person U امید به کسی بستن
To give up in despaer . To lose hope . U قطع امید کردن
to build one's hope upon U امید خودراروی 0000قراردادن
expected value U مقدار امید ریاضی
To give up hope [abandon hope] قطع امید کردن
average U میانگین موفقیت
success ratio U بهر موفقیت
flying colors U موفقیت قطعی
pass muster <idiom> U آزمایش را با موفقیت
unsuccess U عدم موفقیت
top flight U بالاترین موفقیت
successful <adj.> U موفقیت آمیز
averaged U میانگین موفقیت
hit U اصابت موفقیت
exploitation U استفاده از موفقیت
failure U عدم موفقیت
failures U عدم موفقیت
grand slam U موفقیت کامل
miscarriages U عدم موفقیت
miscarriage U عدم موفقیت
hitting U اصابت موفقیت
hits U اصابت موفقیت
abortiveness U عدم موفقیت
averages U میانگین موفقیت
averaging U میانگین موفقیت
unsuccessful U عدم موفقیت
grand slams U موفقیت کامل
achievable U موفقیت پذیر
unsuccessfully U عدم موفقیت
hope against hope <idiom> در نومیدی بسی امید است
respiring U امید تازه پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
To set ones hopes on something. U امید خودرا به چیزی بستن
respires U امید تازه پیدا کردن
if things shape well U مایه امید واری بودن
to inspire a personwith hopes U روح امید در کسی دمیدن
respired U امید تازه پیدا کردن
rosy <adj.> U امید بخش [نوید دهنده]
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
it promisews to be easy U امید میرود اسان باشد
lock up <idiom> U اطمینال کامل از موفقیت
He was drunk with success. U سرمست از موفقیت بود
connect U حرکت موفقیت امیز
win out <idiom> U موفقیت پس از کار سخت
connects U حرکت موفقیت امیز
achieving U موفقیت در انجام کاری
achieve U موفقیت در انجام کاری
oddson U محتمل به بردیا موفقیت
ten strike U امر موفقیت امیز
achieve U کسب موفقیت کردن
achieves U موفقیت در انجام کاری
achieved U موفقیت در انجام کاری
to lay down ones hopes U از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) . U امید وارم نظرتان را تأمین کند
There is little hope U امید چندانی نمی رود (نیست )
percentages U نسبت حرکات موفقیت امیز
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
land on one's feet <idiom> U با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
he wished success to all U بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
bring off U به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
percentage U نسبت حرکات موفقیت امیز
to carry something to a successful issue U چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
pass completion average U میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
get through <idiom> U کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
His triumph was very short- lived . U موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
Something wI'll turn up . U خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
by the skin of one's teeth <idiom> U بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
With a long face . U با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
chasing U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chases U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works U اگر این کار با موفقیت انجام شود
chase U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
land office business U کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
drastic times call for drastic measures <idiom> U [زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
dummies U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
dummy U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
groupie U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
framing error U خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
achieved U تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving U تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves U تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
While there is life there is hope . <proverb> U تا زندگى هست امید هست.
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com