Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
panchromatic emulsion
U
امولسیون تمام رنگ نمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spectroscopic binary
U
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
emulsioning
U
امولسیون
emulsion
U
امولسیون
emulsioned
U
امولسیون
emulsions
U
امولسیون
emulsion lubricant
U
روغن امولسیون
stability of an emulsion
U
پایداری امولسیون
stability of an emulsion
U
ثبات امولسیون
emulsification
U
امولسیون سازی
emulsifier
U
مایه امولسیون
emulsifiers
U
مایه امولسیون
bitumen emulsion
U
امولسیون قیر
emulsifying agent
U
عامل امولسیون کننده
emulsifor
U
عامل امولسیون کننده
disperser
U
عامل امولسیون کننده
acrysol
U
امولسیون اکریل مانند
emulsifier
U
ماده امولسیون کننده
emulsified asphalt
U
اسفالت امولسیون شده
emulsifier
U
عامل امولسیون کننده
emulsifiers
U
ماده امولسیون کننده
emulsifiers
U
عامل امولسیون کننده
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
male protest
U
نر نمایی
unimodal
U
یک نمایی
modals
U
نمایی
modal
U
نمایی
effeminacy
U
زن نمایی
shabbiness
U
نخ نمایی
aberration
U
کج نمایی
squalidity
U
بد نمایی
squalidness
U
بد نمایی
bimodal
U
دو نمایی
seediness
U
بد نمایی
exponential
U
نمایی
transparecy
U
پشت نمایی
transparence
U
پشت نمایی
slow motion
U
کند نمایی
foreshortening
U
کوته نمایی
notoriety
U
انگشت نمایی
grins
U
دندان نمایی
verisimilitude
U
راست نمایی
illusionism
U
عمق نمایی
exponent bias
U
پیشقدر نمایی
exponential curve
U
منحنی نمایی
puppydom
U
خود نمایی
puppyhood
U
خود نمایی
grandiosity
U
بزرگ نمایی
stereoscopics
U
برجسته نمایی
sightliness
U
خوش نمایی
sanctimoniousness
U
مقدس نمایی
saber rattling
U
قدرت نمایی
sanctified airs
U
مقدس نمایی
sanctimony
U
مقدس نمایی
showiness
U
خود نمایی
spectroscopy
U
بیناب نمایی
illusionism
U
سه بعد نمایی
holographic image
U
نمایی از شی سه بعدی
exponential distribution
U
توزیع نمایی
exponential function
U
تابع نمایی
exponential rate
U
نرخ نمایی
exponential rate
U
اهنگ نمایی
pearliness
U
مروارید نمایی
transparencies
U
پشت نمایی
transparency
U
پشت نمایی
pretentiousness
U
خود نمایی
ostentation
U
خود نمایی
prewetting
U
پیش تر نمایی
spectroscopy
U
طیف نمایی
tokenism
U
نمونه نمایی
grinned
U
دندان نمایی
grinning
U
دندان نمایی
masculine protest
U
نرینه نمایی
maculation
U
ملوث نمایی
characterization
U
منش نمایی
flare
U
خود نمایی
master stroke
U
هنر نمایی
flares
U
خود نمایی
dichroism
U
دو رنگ نمایی
playing dead
U
مرده نمایی
death feigning
U
مرده نمایی
data display
U
داده نمایی
boldfacing
U
درشت نمایی
grin
U
دندان نمایی
magnification
U
درشت نمایی
magnifications
U
بزرگ نمایی
magnifications
U
درشت نمایی
exhibitionism
U
عورت نمایی
pleading
U
برهان نمایی
likelihood
U
درست نمایی
magnification
U
بزرگ نمایی
circular dischroism
U
دو رنگ نمایی دورانی
characterising
U
منش نمایی کردن
characterize
U
منش نمایی کردن
characterizes
U
منش نمایی کردن
characterizing
U
منش نمایی کردن
lateral magnifying power
U
درشت نمایی جانبی
characterises
U
منش نمایی کردن
magnification factor
U
عامل درشت نمایی
to cut a dash
U
خود نمایی کردن
masterstrokes
U
هنر نمایی شاهکار
masterstroke
U
هنر نمایی شاهکار
prink
U
خود نمایی کردن
likelihood ratio
U
بهر درست نمایی
parades
U
خود نمایی کردن
characterized
U
منش نمایی کردن
characterised
U
منش نمایی کردن
parading
U
خود نمایی کردن
maximum liklihood
U
درست نمایی بیشینه
paraded
U
خود نمایی کردن
woolliness
U
پشم نمایی پرپشمی
ebullioscopy constant
U
ثابت غلیان نمایی
direction indicator
U
دستگاه جهت نمایی
to prank out oneself
U
خود نمایی کردن
parade
U
خود نمایی کردن
magnification
U
بزرگ سازی درشت نمایی
time constant of an exponential quantity
U
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
magnifications
U
بزرگ سازی درشت نمایی
powering
U
درشت نمایی قدرت دوربین
powered
U
درشت نمایی قدرت دوربین
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
power
U
درشت نمایی قدرت دوربین
perspectives
U
عمق نمایی چشم انداز
floating point calculation
U
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
perspective
U
عمق نمایی چشم انداز
powers
U
درشت نمایی قدرت دوربین
resolution
U
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions
U
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic
U
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
sandbar
U
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hypsographic map
U
نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
animations
U
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
hypsometric diagram
U
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
animation
U
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
cheneau
U
[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
whole
U
تمام
thorough
U
تمام
thru
U
تمام
rounded
U
پر تمام
it is all up
U
تمام شد
incomplete
U
نا تمام
all night
U
در تمام شب
full
U
تمام
whole length
U
تمام قد
full length
U
تمام قد
complete
U
تمام
completed
U
تمام
It's over.
U
تمام شد.
completing
U
تمام
off
U
تمام
entire
U
تمام
through
U
تمام
completes
U
تمام
yame
U
تمام
full-face
U
تمام رخ
full face
U
تمام رخ
out-and-out
U
تمام
out and out
U
تمام
lion's share
U
تمام
full-length
U
تمام قد
fullest
U
تمام
fullest
U
تمام قدرت
depletable
U
تمام شدنی
due
U
تمام شده
peter
U
تمام شدن
fulfill
U
تمام کردن
exhaustible
U
تمام شدنی
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
cosecant
U
قطرفل تمام
consumptible
U
تمام شدنی
fulfilled
U
تمام کردن
all risks
U
تمام خطرات
fulfilling
U
تمام کردن
all this
U
تمام اینها
fulfils
U
تمام کردن
lie in
U
تمام شدن
all out
U
باشدت تمام
hade
U
شیب تمام
all d.
U
در تمام روز
ammo zero
U
مهمات تمام
an a fact
U
تمام شده
defunct
U
تمام شده
lie-in
U
تمام شدن
fulfills
U
تمام کردن
by all means
U
با تمام وسائل
completive
U
تمام کننده
consummative
U
تمام کننده
fulfil
U
تمام کردن
fullest
U
تمام تکمیل
full wave
U
تمام موج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com