Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permanent change of station
U
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
administrative command
U
یکان اداری
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
bridged
U
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
U
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridges
U
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
parent
U
یکان اولیه
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
passage of lines
U
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
reinforcing
U
در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
passage
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
passages
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
contango
U
از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
enroute personnel
U
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
contact party
U
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
transposition
U
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
constitutes
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
routing indicator
U
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
facsimile transceiver
U
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
load
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
loads
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
poma lift
U
تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
data movement time
U
زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
increments
U
انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
increment
U
انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
transfer limit
U
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
relocation
U
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
hydraulic fluid
U
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
carries
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
hypoid
U
چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
MediaServer
U
سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
ranges
U
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
range
U
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
copyrights
U
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright
U
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
ranged
U
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
i/o
U
محل حافظه که توسط پورت ورودی / خروجی برای انتقال داده با CPU استفاده میشود
unit emplaning
U
در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
frequency shift keying
U
روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
at
U
استاندارد باس IBM که برای انتقال بیتهای داده و اطلاعات آدرس از لبه متصل شونده استفاده میکند
redundancy check
U
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
unit
U
یکان
units
U
یکان
formation
U
یکان
singly
U
یکان یکان
piggybacking
U
استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
driver
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
shock troops
U
یکان ضربت
muster book
U
دفتروقایع یکان
advance gruard
U
یکان جلودار
serviced
U
قسمت یکان
composite
U
یکان مختلط
command strength
U
استعداد یکان
service unit
U
یکان خدمات
base unit
U
یکان مبنا
base unit
U
یکان پایگاهی
active
U
یکان کادر
organization
U
یکان قسمت
service
U
قسمت یکان
composite
U
یکان مرکب
force basis
U
مبنای یکان
boundaries
U
حدود یکان
fire unit
U
یکان اتش
first seargeant
U
سرگروهبان یکان
single unit
U
یکان مستقل
single unit
U
یکان منفرد
boundary
U
حدود یکان
combat , echelon
U
یکان رزمی
frontalier
U
یکان مرزی
installation type
U
نوع یکان
service force
U
یکان خدمات
command net
U
شبکه یکان
pertinent
U
یکان لاحق
air command
U
یکان هوایی
train
U
عقبه یکان
trains
U
عقبه یکان
troop unit
U
یکان صنفی
troop unit
U
یکان سربازدار
organizations
U
یکان قسمت
trained
U
بنه یکان
exempted station
U
یکان مخصوص
combatcommand
U
یکان رزمی
trained
U
عقبه یکان
trains
U
بنه یکان
separate
U
یکان مستقل
support command
U
یکان پشتیبانی
combined arms
U
یکان مرکب
separates
U
یکان مستقل
combined command
U
یکان مرکب
organisations
U
یکان قسمت
motorized
U
یکان موتوری
intercommand
U
بین یکان
train
U
بنه یکان
identification code
U
کدشناسایی یکان
troop basis
U
مبنای یکان
separated
U
یکان مستقل
organizational
U
یکان سازمانی
naval activity
U
یکان دریایی
paratroop
U
یکان چترباز
march unit
U
یکان راهپیمایی
designation
U
اسم یکان
tactical command
U
یکان تاکتیکی
unit train
U
بنه یکان
divisional unit
U
یکان لشگری
retraining command
U
یکان بازاموزی
presence
U
فرستی در یکان
organic
U
یکان سازمانی
major command
U
یکان عمده
organization chart
U
نمودارسازمان یکان
unit supply
U
تدارکات یکان
mixed
U
یکان مختلط
activity
U
قسمت یکان
unit training
U
اموزش یکان
parent
U
یکان لاحق
cavalry unit
U
یکان سوارزرهی
composite unit
U
یکان مختلط
straggler
U
گم شده از یکان
straggler
U
دورافتاده از یکان
designations
U
اسم یکان
mechanized
U
یکان مکانیزه
beach organization
U
یکان ساحلی
activities
U
قسمت یکان
joint command
U
یکان مشترک
designator code
U
کد تشخیص یکان
sergeants
U
سرگروهبان یکان
stragglers
U
گم شده از یکان
stragglers
U
دورافتاده از یکان
motor unit
U
یکان موتوری
distinguished unit
U
یکان ممتاز
logistical command
U
یکان لجستیکی
sergeant
U
سرگروهبان یکان
strangle
U
دورافتادن از یکان
mobility
U
تحرک یکان
unit structure
U
استخوانبندی یکان
detached unit
U
یکان مامورشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com