Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
goods and chattels
U
اموال و دارائیهای منقول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chattel
U
اموال منقول
fixed property
U
اموال غیر منقول
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
conveyancing
U
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
tailed
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
invisible assets
U
دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
tangible assets
U
دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
moveable by destination
U
منقول در حکم غیر منقول
community property
U
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
current assets
U
دارائیهای جاری
financial assets
U
دارائیهای مالی
liquid assets
U
دارائیهای نقدی
real assets
U
دارائیهای واقعی
monetary assets
U
دارائیهای پولی
private property
U
دارائیهای خصوصی
frozen assets
U
دارائیهای مسدود
intangible assets
U
دارائیهای ناملموس
intangible assets
U
دارائیهای غیرمرئی
tangible assets
U
دارائیهای مرئی
intangible assets
U
دارائیهای غیرمادی
fixed assets
U
دارائیهای ثابت
intangible assets
U
دارائیهای نامرئی
tangible assets
U
دارائیهای مادی
nonmonetary assets
U
دارائیهای غیر پولی
realization account
U
حساب تبدیل دارائیهای شرکت به پول نقد
condequent
U
منقول
personal
U
منقول
moveable property
U
دارائی منقول
narrated consensus
U
اجماع منقول
personal action
U
دعوی منقول
carry forward
U
منقول ساختن
movables
U
مال منقول
chattel
U
دارائی منقول
carry forward
U
مبلغ منقول
moveable property
U
مال منقول
movableness
U
منقول نابرجا
movable property
U
مال منقول
to carry forward
U
منقول ساختن
personal chattels
U
دارایی منقول
immovable
U
غیر منقول
personal state
U
دارایی منقول
movable
U
دارائی منقول
personal
U
منقول خصوصی
to carry over
U
منقول ساختن
hereditaments
U
دارایی غیر منقول
immovableness
U
غیر منقول دادن
real property
U
دارایی غیر منقول
brought forward
U
منقول ازصفحه پیش
immovable property
U
مال غیر منقول
real action
U
دعوی غیر منقول
irreplaceable
U
غیر منقول بی عوض
personal property
U
دارایی شخصی منقول
good
U
مال منقول محموله
personal chattels
U
دارایی شخصی منقول
immovable
U
دارایی غیر منقول
realty
U
دارایی غیر منقول ملک
immovable by nature
U
مال غیر منقول ذاتی
chattel
U
مال منقول دارایی شخصی
heritage
U
ماترک ترکه غیر منقول
jus mariti
U
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
incumbrance
U
حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
cadastre
U
مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
cattles
U
اموال
things
U
اموال
chattels
U
اموال
class ii property
U
اموال طبقه 2
property book
U
دفتر اموال
property voucher
U
سند اموال
post property
U
اموال پادگان
tangible property
U
اموال عینی
assets
U
مال و اموال
real property
U
اموال غیرمنقول
things in action
U
اموال دینی
things in possession
U
اموال عینی
installation property
U
اموال قسمت
paraphernalia
U
اموال شخصی زن
property officer
U
افسر اموال
post property
U
اموال پادگانی
inventory
U
صورت اموال
user
U
انتفاع از اموال
class i property
U
اموال طبقه 1
capital assets
U
اموال سرمایهای
personal property
U
اموال شخصی
state property
U
اموال عمومی
distrain
U
ضبط اموال
distraint
U
توقیف اموال
stolen goods
U
اموال مسروقه
personalty
U
اموال شخصی
tangible property
U
اموال ملموس
separate estate
U
اموال شخصی زن
financial property
U
اموال پولی
fungible
U
اموال مثلی
users
U
انتفاع از اموال
property officer
U
افسر ذیحساب اموال
property of unknown ownership
U
اموال مجهول المالک
replaceable thing
U
اموال یا اشیا مثلی
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
sequestration
U
حکم توقیف اموال
inventory
U
فهرست اموال سیاهه
appropriation bill
U
صورت ضبط اموال
article of roup
U
اموال مورد حراج
contrabanded goods
U
اموال و اشیا قاچاق
real estate broker
U
دلال اموال غیرمنقول
goods of perishable nature
U
اموال سریع الفساد
grand larceny
U
سرقت اموال پرقیمت
fisc
U
اموال ضبط شده
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
letters of marque
U
حکم ضبط اموال بیگانگان
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
accountable property officer's bond
U
دفتر افسر ذیحساب اموال
foreign
U
توقیف اموال مدیون خارجی
tenant in fee simple
U
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
occupancy
U
تملک اموال بلا صاحب متصرف
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson
U
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
property disposition
U
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
angary
U
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
praemunire
U
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
ransoms
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment
U
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransom
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit
U
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
reversion
U
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
jus postliminii
U
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
deed
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
real
U
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
condemnation
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tenant by curtesy
U
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
estate by curtesy
U
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense
U
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com