English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
of unknown ownership U مجهول المالک
ownership of unknown U مجهول المالک
property of unknown ownership U مال مجهول المالک
property with unknown owner U مال مجهول المالک
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
radiolucency U درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
unknown U مجهول
unknowns U مجهول
fameless U مجهول
unbeknown U مجهول
unbeknownst U مجهول
secrets U سر مجهول
secret U سر مجهول
the passive voive U بنا مجهول
roentgen ray U اشعه مجهول
rontgen rays U پرتو مجهول
fameless U مجهول الهویه
unknown sample U نمونه مجهول
unclear condition U شرط مجهول
x ray U اشعه مجهول
the passive voive U فعل مجهول
the passive voice U فعل مجهول
xrays U اشعه مجهول
the passive voice U بنای مجهول
identity of unknown U مجهول الهویه
of obscure birth U مجهول النسب
of unknown identity U مجهول الهویه
ignotum per igno tius U توضیح مجهول با چیزمجهول تر
passiveness U فعل درحالت مجهول
person of unknown indentity U شخص مجهول الهویه
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
fabulous U افسانه وار مجهول
incognito U نا شناس مجهول الهویه
x radiation U تشعشع اشعه مجهول
radiogram U عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
roentgenoscopy U معاینه بوسیله اشعه مجهول
radiograms U عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
rontgenogram U عکسی که با پرتو مجهول بردارند
deponont U در فاهر مجهول و در باطن معلوم
roentgenoscope U دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
encephalogram U عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
participle U وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participles U وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
radioactivity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
roentgen U واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
penetrameter U الت مخصوص سنجش درجه نفوذ اشعه مجهول
things U اموال
chattels U اموال
cattles U اموال
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
tomography U فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
roentgenology U شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
things in action U اموال دینی
installation property U اموال قسمت
stolen goods U اموال مسروقه
tangible property U اموال عینی
tangible property U اموال ملموس
financial property U اموال پولی
fungible U اموال مثلی
things in possession U اموال عینی
state property U اموال عمومی
separate estate U اموال شخصی زن
property officer U افسر اموال
real property U اموال غیرمنقول
property book U دفتر اموال
post property U اموال پادگان
post property U اموال پادگانی
personalty U اموال شخصی
personal property U اموال شخصی
property voucher U سند اموال
user U انتفاع از اموال
inventory U صورت اموال
class i property U اموال طبقه 1
assets U مال و اموال
distrain U ضبط اموال
capital assets U اموال سرمایهای
class ii property U اموال طبقه 2
chattel U اموال منقول
distraint U توقیف اموال
paraphernalia U اموال شخصی زن
users U انتفاع از اموال
anticathode U قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
offences against property U جرائم بر علیه اموال
article of roup U اموال مورد حراج
inventory U فهرست اموال سیاهه
appropriation bill U صورت ضبط اموال
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
property officer U افسر ذیحساب اموال
sequestration U حکم توقیف اموال
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
fisc U اموال ضبط شده
fixed property U اموال غیر منقول
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
salvage U اموال نجات یافته از خطر
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
salvages U اموال نجات یافته از خطر
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com