English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
earthworks U عملیات خاکی
earth work U عملیات خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
scraper U یکی از ماشینهای عملیات خاکی
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
boat group U ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team U تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
beach master U افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
sea echelon U بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
ground swell U امواج
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
pulse U امواج ضربانی
emissions U انتشار امواج
spoondrift U ترشح امواج
pulsing U ضربان امواج
oscilloscope U اشکارسازی امواج
radio waves U امواج رادیویی
sky wave U امواج اسمانی
brain waves U امواج مغزی
emission U انتشار امواج
pulsed U امواج ضربانی
transient wave U امواج سیار
gravitational waves U امواج جاذبه
incoherent waves U امواج همدوس
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
tidal waves U امواج جزرومدی
gravitational waves U امواج گرانشی
ground waves U امواج زمینی
interference U تداخل امواج
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
wander wave U امواج سیار
reverberations U برگشت امواج
crashing waves U امواج خروشان
gravity waves U امواج ثقلی
reverberation U برگشت امواج
the waves of the sea U امواج دریا
hertzian waves U امواج هرتز
thermal waves U امواج گرمایی
tosser U دستخوش امواج
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
earth dam U سد خاکی
earthly U خاکی
earth-bound U خاکی
earthborn U خاکی
amphibious U اب خاکی
embankment U سد خاکی
edaphic U خاکی
terrene U خاکی
embankment dam U سد خاکی
embankments U سد خاکی
tellurian U خاکی
earthen U خاکی
earthy U خاکی
mundane U خاکی
worldly U خاکی
wood louse U خر خاکی
terrestrial U خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
earth fill dam U سد خاکی
dust colour U خاکی
reverberation U برگشت دادن امواج
attenuation U افت قدرت امواج
echo U برگشت امواج رادار
echoed U برگشت امواج رادار
echoes U برگشت امواج رادار
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
hertzian wave U امواج هرتز hertz
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
tidal wave U امواج جذر و مدی
reverberations U برگشت دادن امواج
echoing U برگشت امواج رادار
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
pulsing U پرتاب امواج انرژی
bleeding U باند تداخل امواج
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
wave band U دسته امواج رادیو
wave front U جبهه امواج رادیویی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
warping tug U یدک کش اب خاکی
earethliness U خاکی بودن
vallation U دیوار خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
dew worm U کرم خاکی
amphibian U ابی خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
dun U سمند خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
ground ivy U پاپیتال خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
landing party U گروه اب خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
earth born U خاکی فانی
khaki U خاکی رنگ
fuse plug U سرریز خاکی
geophyte U گیاه خاکی
soils U خاکی کردن
soiling U خاکی کردن
dust color U رنگ خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
earthiness U خاکی بودن
earthiness U طبیعت خاکی
earth work U کارهای خاکی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
staging U تمرین اب خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
earth dam U بند خاکی
earthwork U ختل خاکی
earth road U راه خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
milliped U جنس خر خاکی
bordering U پشته خاکی
terrestrial U زمین خاکی
mold etc U خاکی کردن
amphibious tank U تانک اب خاکی
bordered U پشته خاکی
embankment U دیوار خاکی
border U پشته خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
soil U خاکی کردن
pulverulence U حالت خاکی
rain worm U کرم خاکی
milleped U جنس خر خاکی
amphibious U خاکی و ابی
lobworm U کرم خاکی
angleworm U کرم خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
earthworm U کرم خاکی
amphibian U وسیله اب و خاکی
embankments U دیوار خاکی
earthworms U کرم خاکی
beam width U عرض ستون امواج رادار
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com