English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sign manual U امضا پادشاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
signatures U امضا
execution U امضا
endorsements U امضا
endorsement U امضا
signature U امضا
handing U امضا
hand U امضا
cosignatory U هم امضا
to have signed U به امضا رساندن
toa one's signature to U امضا کردن
signatories U امضا کننده
signatories U صاحب امضا
signatory U امضا کننده
put one's signature to U امضا کردن
cosignatory U شریک در امضا
signed U امضا شده
forging signatures U امضا سازی
under my hand and seal U به امضا و مهر من
signatory U صاحب امضا
autograph [a document transcribed entirely in the handwriting of its author] U امضا یادگاری
forgeries U جعل امضا
forgery U جعل امضا
pay to self U به امضا کننده بپردازید
porotocol of signature U مقاوله نامه امضا
under signed U امضا کننده زیر
we the under signed U امضا کنندگان زیر
endorsed U درپشت سندنوشتن امضا کردن
subscribing U امضا کردن پای سند
subscribed U امضا کردن پای سند
subscribe U امضا کردن پای سند
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
endorse U درپشت سندنوشتن امضا کردن
iŠthe undersigned U اینجانب امضا کننده زیر
endorsing U درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorses U درپشت سندنوشتن امضا کردن
subscribes U امضا کردن پای سند
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
i,the under signed U اینجانب امضا کننده زیر
constitutional monarch U پادشاه
kingless U بی پادشاه
o king U ای پادشاه
our sovereingn U پادشاه
rex U پادشاه
head of state U پادشاه
queenconsort U زن پادشاه
Shahs U پادشاه
monarch U پادشاه
Shah U پادشاه
kings U پادشاه
sovereign U پادشاه
sovereigns U پادشاه
monarchs U پادشاه
king U پادشاه
queen U زن پادشاه
queens U زن پادشاه
potentate U پادشاه
potentates U پادشاه
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
oberon U پادشاه پریان
kings palace U قصر پادشاه
kings palace U کاخ پادشاه
kingling U پادشاه کوچک
fit for a king U لایق پادشاه
rial U پادشاه ملکه
king of england U پادشاه انگلستان
regicide U قتل پادشاه
regicides U قتل پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
aeolus U پادشاه تسالی یونان
regent U نماینده پادشاه رئیس
raja or rajah U راجه-امیریا پادشاه
regents U نماینده پادشاه رئیس
princess of the blood U دختر یا نوه پادشاه
privy seal U مهر شخصی پادشاه
royal prerogative U حق امتیاز ویژه پادشاه
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
king of birds U پادشاه مرغان :دال
his britannic majesty U اعلیحضرت پادشاه انگلستان
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
croesus U کراسوس : پادشاه یونان
attestation clause U عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
gordian U وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
HMS U مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
kinglet U پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
herod U هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
princessroyal U بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
dais U سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
priam U پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
monarchical U وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
attestation clause U ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
yeoman of the guard U گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
jacobite U طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
infante U جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
kingmaker U کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
empires U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Desornamentado U [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
Georgian architecture U معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
homage U اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
romulus U رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
agamemnon U اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
lord chancellor U بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
sans recours U عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
brian kellogg U پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com