English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
She didnt make an impression . She was a flop . U یخش نگرفت
His trick didnt work. U حقه اش نگرفت
It didnt come off. It didnt take place. U صورت نگرفت
he did not est all night U درتمام شب ارام نگرفت
I drew blank every time . None of my tricks worked . U هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
to strike an a U بصورت ویژهای درامدن
textures U دارای بافت ویژهای نمودن
texture U دارای بافت ویژهای نمودن
tea has an adour p to itself U چای بوی ویژهای دارد
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
to smile a person into a mood U کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
breeding grounds U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
gentleman at large U کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
radius dimpling U ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
approved data U سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
Univ U دانشگاه
college U دانشگاه
academy دانشگاه
colleges U دانشگاه
universities U دانشگاه
university U دانشگاه
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
presidents U رئیس دانشگاه
state university U دانشگاه ایالتی
president U رئیس دانشگاه
state university U دانشگاه دولتی
technical university U دانشگاه فنی
academies U دانشگاه اموزشگاه
the institution of a universit U تاسیس دانشگاه
polytechnic U دانشگاه فناوری
senior technical college U دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences [UAS] U دانشگاه فناوری
academy U دانشگاه هنر
Chancellor U رئیس دانشگاه
Chancellors U رئیس دانشگاه
academical U دانشجوی دانشگاه
staff college U دانشگاه جنگ
matriculant U قبول شده در دانشگاه
oxonian U وابسته به دانشگاه اکسفورد
rector U رئیس دانشگاه رهبر
vice-chancellor U معاون رئیس دانشگاه
rectors U رئیس دانشگاه رهبر
semester U دوره 61 هفتهای دانشگاه
semesters U دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice chancellor U معاون رئیس دانشگاه
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
vice-chancellors U معاون رئیس دانشگاه
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
war college U دانشگاه عالی جنگ
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university. U در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
spring practice U دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
send down U دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
in the schools U مشغول دادن امتحانات دانشگاه
mattriculation U نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
As a university professor , his performance stank. U طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish U وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
berkeley unix U گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
ox man U کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
chancellory U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
underclassman U شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
chancellery U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
upper class U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
upperclassman U کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O levels U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
trials U امتحان
test U امتحان
try U امتحان
quiz [American] U امتحان
tries U امتحان
examinations U امتحان
tests U امتحان ها
inspection U امتحان
checking U امتحان
examination U امتحان
examinations U امتحان ها
trials U امتحان ها
trial U امتحان
quiz U امتحان
test U امتحان
quizzes U امتحان
trial U امتحان
tested U امتحان
checks U امتحان
checked U امتحان
check U امتحان
assays U امتحان
assay U امتحان
tentatively U من باب امتحان
tests U امتحان
examination U امتحان
bachelors U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
to give an examination U امتحان کردن
to bring to the proof U امتحان کردن
examine U امتحان کردن
try U امتحان کردن
To flunk a course . To fail an exam. U در امتحان رد شدن
examined U امتحان کردن
vivas voce U امتحان شفاهی
to take an examination U امتحان دادن
examines U امتحان کردن
examining U امتحان کردن
unsight U امتحان نکرده
tripos U امتحان حساب
examinations U امتحان ازمایش
examination U امتحان ازمایش
unexamined <adj.> U امتحان نشده
tries U امتحان کردن
unchecked <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U امتحان نشده
examinee U امتحان شونده
examinee U امتحان دهنده
test anxiety U اضطراب امتحان
examination anxiety U اضطراب امتحان
examinable U قابل امتحان
essay examination U امتحان انشایی
untested <adj.> U امتحان نشده
bar examination U امتحان وکالت
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
unaudited <adj.> U امتحان نشده
qualifying examination U امتحان صلاحیت
to make a trial of U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
proctor U نافر امتحان
temptation U ازمایش امتحان
temptations U ازمایش امتحان
crucible U امتحان سخت
crucibles U امتحان سخت
probational U ازمایش امتحان
pretest U امتحان مقدماتی
preliminaries U امتحان مقدماتی
preliminary U امتحان مقدماتی
unverified <adj.> U امتحان نشده
tests U امتحان محک
assay U امتحان عیارگری
assays U امتحان عیارگری
trial U ازمایش امتحان
trial U امتحان کردن
tested U امتحان محک
trials U امتحان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com