Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
communicativeness
U
امادگی برای رساندن خبر پرگویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distensibility
U
امادگی برای بادکردن
accessibility
U
امادگی برای پذیرایی
ingenuity
U
امادگی برای اختراع
fluctuability
U
امادگی برای بالاوپایین رفتن
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
reagency
U
امادگی برای واکنش یا معرفی
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
inerrability
U
معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
mission ready
U
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
ready solubility in water
U
امادگی برای زودحل شدن دراب
removability
U
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inseparability
U
عدم امادگی برای جدا شدن
insuperability
U
عدم امادگی برای از میان برداشتن
irresponsiveness
U
عدم امادگی برای پاسخ دادن
operating level
U
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
inductility
U
عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
put and take fishing
U
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability
U
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
ground
U
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
contractibility
U
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record
U
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
assisted
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assist
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisting
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assists
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
lawn bowling point
U
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
volubility
U
پرگویی
hyperlogia
U
پرگویی
garrulousness
U
پرگویی
logorrhea
U
پرگویی
pleniloquence
U
پرگویی
verbalization
U
پرگویی
long windedness
U
پرگویی
loquaciousness
U
پرگویی
loquacity
U
پرگویی
logomania
U
پرگویی
verbiage
U
پرگویی
lalorrhea
U
پرگویی
hyperphrasia
U
پرگویی
prattle
U
پرگویی کردن
prattled
U
پرگویی کردن
prate
U
وراجی پرگویی
to launchout
U
پرگویی کردن
prattling
U
پرگویی کردن
prattles
U
پرگویی کردن
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
delirium verborum
U
روان اشفتگی پرگویی
prolixity
U
پرگویی روده درازی
verbosity
U
دراز نویسی پرگویی
gift of the gab
U
طلاقت لسان پرگویی
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
prolixly
U
ازروی دراز نفسی یا پرگویی با اطناب
d , top concept
U
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
air defense readiness
U
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
disposition
U
امادگی
predispostion
U
امادگی
forms
U
امادگی
conditioning
U
امادگی
form
U
امادگی
kelter
U
امادگی
kelter or kilter
U
امادگی
susceptibility
U
امادگی
formed
U
امادگی
coverings
U
امادگی
covers
U
امادگی
preparedness
U
امادگی
penchant
U
امادگی
proneness
U
امادگی
qualification
U
امادگی
preparation
U
امادگی
preparations
U
امادگی
cover
U
امادگی
tautness
U
امادگی
readiness
U
امادگی
peak up
U
در اوج امادگی
condition of readiness
U
شرایط امادگی
hotter
U
امادگی کامل
liability to disease
U
تعهد امادگی
work out
U
تمرین امادگی
hottest
U
امادگی کامل
hot
U
امادگی کامل
availability
U
زمان امادگی
preparatory schools
U
اموزشگاه امادگی
medical fitness
U
امادگی پزشکی
combat readiness
U
امادگی رزمی
vigilance
U
امادگی چالاکی
peripheral
U
دوره امادگی
preparatory school
U
اموزشگاه امادگی
preparatory interval
U
دوره امادگی
readiness
U
امادگی رزمی
physical fitness
U
امادگی جسمانی
erg
U
2- امادگی ذاتی
law of readiness
U
قانون امادگی
state of alert
U
وضعیت امادگی
indisposition
U
عدم امادگی
reconditioning
U
تجدید امادگی
reading readiness
U
امادگی خواندن
training camp
U
اردوی امادگی
indispositions
U
عدم امادگی
third degree of readiness
U
امادگی درجه سه
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
indisposedness
U
عدم امادگی
unreadiness
U
عدم امادگی
second degree of readiness
U
امادگی درجه دو
insusceptibility
U
عدم امادگی
half way houses
U
خانههای امادگی
flyable dud
U
بدون امادگی رزمی
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
level of readiness
U
سطح امادگی رزمی
lurching
U
امادگی شکست فاحش
lurch
U
امادگی شکست فاحش
combat ready
U
دارای امادگی رزمی
peripheral course
U
دوره امادگی نظامی
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
preparation
U
امادگی اماده سازی
preparations
U
امادگی اماده سازی
fourth degree of readiness
U
امادگی درجه چهار
data set ready
U
امادگی مجموعه داده ها
readiness
U
اماده باش امادگی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
readiness category
U
نوع امادگی رزمی
readiness category
U
درجه امادگی رزمی
lurched
U
امادگی شکست فاحش
habilitation
U
لباس پوشاندن امادگی
condition of readiness
U
وضعیت امادگی رزمی
condition code
U
کد وضعیت امادگی اقلام
data terminal ready
U
امادگی ترمینال داده
physical fitness
U
امادگی عمومی جسمانی
lurches
U
امادگی شکست فاحش
haemophillia
U
امادگی بخون رفتن زیاد
sight-reading
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
teachability
U
امادگی جهت یاد گرفتن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
materiel readiness
U
میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
army ready material program
U
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
flight readiness firing
U
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
war footing
U
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
dtr
U
Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
implying
U
رساندن
conveys
U
رساندن
implies
U
رساندن
imply
U
رساندن
supply
U
رساندن
understands
U
رساندن
supplied
U
رساندن
bring
U
رساندن به
understand
U
رساندن
bringing
U
رساندن به
brings
U
رساندن به
supplying
U
رساندن
conveying
U
رساندن
conveyed
U
رساندن
convey
U
رساندن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
utilises
U
بمصرف رساندن
utilising
U
بمصرف رساندن
supply
U
رساندن دادن به
supplied
U
رساندن دادن به
utilize
U
بمصرف رساندن
make something happen
U
به انجام رساندن
carry ineffect
U
به انجام رساندن
assassinate
U
بقتل رساندن
actualize
U
به انجام رساندن
utilizes
U
بمصرف رساندن
implement
U
به انجام رساندن
utilised
U
بمصرف رساندن
assassinated
U
به قتل رساندن
vindicates
U
به ثبوت رساندن
assassinates
U
بقتل رساندن
carry into effect
U
به انجام رساندن
assassinated
U
بقتل رساندن
put inpractice
U
به انجام رساندن
vindicated
U
به ثبوت رساندن
vindicate
U
به ثبوت رساندن
assassinate
U
به قتل رساندن
assassinates
U
به قتل رساندن
assassinating
U
بقتل رساندن
assassinating
U
به قتل رساندن
supplying
U
رساندن دادن به
put ineffect
U
به انجام رساندن
actualise
[British]
U
به انجام رساندن
molested
U
ازار رساندن
accomplish
U
به انجام رساندن
bring inbeing
U
به انجام رساندن
put into practice
U
به انجام رساندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com