English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to fit with U اماده کردن برای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
on offer U اماده برای فروش
prompt to go U اماده برای رفتن
fit to work U اماده برای کارکردن
ready to die U اماده برای مرگ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
covers U اماده برای برگرداندن توپ
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
bat U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
bats U گل اماده برای کوزه گری
on guard U اماده برای دفاع باشید
up and running U اماده برای عملیات کامل
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
cover U اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
to pickle a rod for U اماده کردن
drafted U اماده کردن
preparing U اماده کردن
preparations U اماده کردن
to string up U اماده کردن
readying U اماده کردن
supply U اماده کردن
get ready U اماده کردن
ready U اماده کردن
provides U اماده کردن
provide U اماده کردن
supplying U اماده کردن
preparation U اماده کردن
supplied U اماده کردن
set U اماده کردن
drafts U اماده کردن
harness U اماده کردن
prime U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
primed U اماده کردن
readies U اماده کردن
draft U اماده کردن
readied U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
prepares U اماده کردن
make ready U اماده کردن
prepare U اماده کردن
sets U اماده کردن
primes U اماده کردن
setting up U اماده کردن
belay U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
confect U اماده کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
train U اماده کردن اسب
fitting out U اماده کردن ناو
forearms U قبلا اماده کردن
gears U کردن اماده کارکردن
trained U اماده کردن اسب
knock-up U سردستی اماده کردن
do up U اماده استفاده کردن
set up U اماده تیراندازی کردن
trains U اماده کردن اسب
knock-ups U سردستی اماده کردن
knock up U سردستی اماده کردن
forearm U قبلا اماده کردن
gear U کردن اماده کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
spots U کشف کردن اماده پرداخت
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
make ready U اماده شدن حاضر کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshal U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
enarm U مسلح شدن اماده کارزار کردن
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
sketches U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
sketched U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
list U شیار کردن اماده کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
gird U اماده کردن محکم کردن
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
spooling U یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
dizen U دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com