English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
prompt to go U اماده برای رفتن
ready to die U اماده برای مرگ
fit to work U اماده برای کارکردن
on offer U اماده برای فروش
to fit with U اماده کردن برای
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
on guard U اماده برای دفاع باشید
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
batted U گل اماده برای کوزه گری
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
bat U گل اماده برای کوزه گری
cover U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
bats U گل اماده برای کوزه گری
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
up and running U اماده برای عملیات کامل
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
handiest U اماده
handy U اماده
yare U اماده
readied U اماده
in store U اماده
in the saddle U اماده
in gear U اماده
handier U اماده
in kelter U اماده
yoi U اماده
in full fig U اماده
in form U اماده
freshest U اماده
stock U اماده
fresh- U اماده
stocked U اماده
fresh U اماده
prompted U اماده
prompts U اماده
supplied U اماده
supplying U اماده
accoutred U اماده
ready-made U اماده
ready made U اماده
accoutrements U اماده
provided U اماده
equipped U اماده
prompt U اماده
set U اماده
readies U اماده
ready U اماده
readying U اماده
supply U اماده
lief U اماده
setting up U اماده
sets U اماده
ablest U اماده
susceptible U اماده
abler U اماده
minded U اماده
provides U اماده کردن
prompt to go U اماده رفتن
action mission ship U ناو اماده
coach U اماده ساز
coached U اماده ساز
fledge U اماده پروازکردن
at call U اماده فرمان
giglet U دخترسبک که اماده
alert U اماده باش
draft U اماده کردن
drafted U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
at or within call U اماده فرمان
transit mixed concrete U بتن اماده
provide U اماده کردن
coaches U اماده ساز
unlimber U اماده کردن
presents U موجود اماده
readies U اماده کردن
indispose U اماده ساختن
aforehand U اماده راحت
drafts U اماده کردن
ready U اماده کردن
to a. the ball U اماده انداختن
on tap U اماده کشیدن
confect U اماده کردن
insusceptible U غیر اماده
readying U اماده کردن
combat ready U اماده به رزم
combat available U اماده به پرواز
combat available U اماده به رزم
bound U : اماده رفتن
present U موجود اماده
presented U موجود اماده
presenting U موجود اماده
he is ready at excuses U اماده است
beforehand U قبلا اماده
johnny on the sopt U حاضر و اماده
get ready U اماده کردن
alerted U اماده باش
set U اماده کردن
alerts U اماده باش
bellicose U اماده بجنگ
preparing U اماده کردن
sets U اماده کردن
prepares U اماده کردن
make ready U اماده کردن
prepare U اماده کردن
snug U اماده ومجهز
belay U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
battailous U اماده جنگ
rig U اماده شدن
rigged U اماده شدن
pre treatment U اماده کردن
kelter U انتظام اماده
acoutre U اماده جنگ
taut U اماده کار
giglot U دخترسبک که اماده
preparation U اماده سازی
mission ready U اماده پرواز
obliging U اماده خدمت
preparation U اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com