English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 289 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ready to die U اماده برای مرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
bat U گل اماده برای کوزه گری
bats U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
fit to work U اماده برای کارکردن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
on guard U اماده برای دفاع باشید
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
on offer U اماده برای فروش
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
prompt to go U اماده برای رفتن
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to fit with U اماده کردن برای
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
up and running U اماده برای عملیات کامل
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Other Matches
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stocked U اماده
setting up U اماده
fresh- U اماده
prompt U اماده
yoi U اماده
yare U اماده
accoutrements U اماده
in form U اماده
in gear U اماده
stock U اماده
ready made U اماده
freshest U اماده
fresh U اماده
ready-made U اماده
minded U اماده
in store U اماده
in the saddle U اماده
accoutred U اماده
in kelter U اماده
ablest U اماده
handy U اماده
handier U اماده
readying U اماده
supplied U اماده
in full fig U اماده
supply U اماده
readied U اماده
supplying U اماده
provided U اماده
abler U اماده
sets U اماده
lief U اماده
prompted U اماده
handiest U اماده
susceptible U اماده
readies U اماده
ready U اماده
equipped U اماده
prompts U اماده
set U اماده
ready U اماده کردن
presents U موجود اماده
presenting U موجود اماده
supplying U اماده کردن
presented U موجود اماده
beforehand U قبلا اماده
drafts U اماده کردن
make ready U اماده کردن
readies U اماده کردن
apt U متمایل اماده
warlike U اماده جنگ
supplied U اماده کردن
primes U اماده کردن
supply U اماده کردن
in gear U اماده حرکت
belay U اماده کردن
present U موجود اماده
at call U اماده فرمان
on tap U اماده کشیدن
kelter U انتظام اماده
aforehand U اماده راحت
confect U اماده کردن
mission ready U اماده پرواز
at or within call U اماده فرمان
insusceptible U غیر اماده
johnny on the sopt U حاضر و اماده
combat ready U اماده به رزم
primed U اماده کردن
action mission ship U ناو اماده
indispose U اماده ساختن
acoutre U اماده جنگ
preparatory U اماده کننده
bound U : اماده رفتن
prime U اماده کردن
battailous U اماده جنگ
readied U اماده کردن
acceptancy U اماده قبول
unlimber U اماده کردن
accoutered U اماده جنگ
readying U اماده کردن
night boat U قایق اماده
combat available U اماده به رزم
combat available U اماده به پرواز
sets U اماده کردن
ready service U اماده به کار
ready to die U اماده مردن
ready use U اماده مصرف
taut U اماده کار
to gird up one's loins U اماده کارشدن
harness U اماده کردن
ripely U بطور اماده
coaching U اماده سازی
he is ready at excuses U اماده است
fined U بسیار اماده
prepare U اماده کردن
ready for duty U اماده کار
accommodated U اماده کردن
ready for duty U اماده خدمت
ready for operation U اماده کار
ready for use U اماده مصرف
accommodates U اماده کردن
snug U اماده ومجهز
giglot U دخترسبک که اماده
harnessed U اماده کردن
giglet U دخترسبک که اماده
alerted U اماده باش
alerts U اماده باش
provides U اماده کردن
alert U اماده باش
to a. the ball U اماده انداختن
finest U بسیار اماده
preparing U اماده کردن
get ready U اماده کردن
provide U اماده کردن
fine U بسیار اماده
seaworthy U اماده دریا
to buckle oneself U اماده شدن
to bargain for U منتظریا اماده
harnessing U اماده کردن
fledge U اماده پروازکردن
drafted U اماده کردن
rigs U اماده شدن
preparation U اماده سازی
preparation U اماده کردن
ready mixed concrete U بتن اماده
preparations U اماده سازی
preparations U اماده کردن
rigged U اماده شدن
pre treatment U اماده کردن
rig U اماده شدن
bellicose U اماده بجنگ
to string up U اماده کردن
obliging U اماده خدمت
transit mixed concrete U بتن اماده
draft U اماده کردن
coaches U اماده ساز
coached U اماده ساز
set U اماده کردن
detonative U اماده انفجار
prepares U اماده کردن
prompt to go U اماده رفتن
coach U اماده ساز
malcontents U اماده شورش
to pickle a rod for U اماده کردن
setting up U اماده کردن
malcontent U اماده شورش
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
armed mine U مین اماده انفجار
knock-up U سردستی اماده کردن
refitting U دوباره اماده کارکردن
alerting U اماده باش دادن
mind to do a thing U اماده انجام کاری
bare base U پایگاه اماده نشده
refits U دوباره اماده کارکردن
knock up U سردستی اماده کردن
prepare U اماده شدن ساختن
preparations U امادگی اماده سازی
preparing U اماده شدن ساختن
forearms U قبلا اماده کردن
warm up time U زمان اماده شدن
preparation U امادگی اماده سازی
susceptive U پذیرنده اماده پذیرش
forearm U قبلا اماده کردن
prepares U اماده شدن ساختن
refit U دوباره اماده کارکردن
standby U به حال اماده بودن
standbys U به حال اماده بودن
refitted U دوباره اماده کارکردن
poised mine U مین اماده انفجار
forthcoming U اماده ارائه دادن
prestocked U از پیش اماده شده
trains U اماده کردن اسب
trained U اماده کردن اسب
accoutre U با تجهیزات اماده نمودن
sorties U هواپیمای اماده به پرواز
sortie U هواپیمای اماده به پرواز
train U اماده کردن اسب
presentient U گوش بزنگ اماده
gears U کردن اماده کارکردن
preprinted forms U فرم های اماده
prearranged U از قبل اماده شده
studied U از پیش اماده شده
precanned routines U روالهای از پیش اماده
readiness U اماده باش امادگی
preparation of attack U شمشیرباز اماده حمله
preplanned U اماده شده از قبل
gear U کردن اماده کارکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com