Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterish
U
مناسب برای زمستان
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
The squirrels are storing up nuts for the winter.
U
سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
winterer
U
زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
to fit with
U
اماده کردن برای
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ready to die
U
اماده برای مرگ
prompt to go
U
اماده برای رفتن
fit to work
U
اماده برای کارکردن
on offer
U
اماده برای فروش
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
he was prone to mischief
U
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
finished product
U
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
addresses
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addressed
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
platform load
U
بار اماده برای بارریزی هوایی
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pools
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pool
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
sawhorse
U
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site
U
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
winters
U
زمستان
winter kill
U
زمستان کش
winter
U
زمستان
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
depth of winter
U
چله زمستان
the dead of winter
U
چله زمستان
wintertide
U
فصل زمستان
winter tide
U
فصل زمستان
nuclear winter
U
زمستان اتمی
wintertime
U
هنگام زمستان
all over winter
U
سراسر زمستان
brumal
U
مربوط به زمستان
in the midst of winter
U
در چله زمستان
in the midst of winter
U
در وسط زمستان
the f. winter
U
زمستان اینده
wintry
U
مناسب زمستان
midwinter
U
وسط زمستان
wintery
U
مناسب زمستان
in the midst of winter
U
در قلب زمستان
wintertime
U
فصل زمستان
hibernation
U
زمستان خوابی
dormice
U
موش زمستان خواب
dormouse
U
موش زمستان خواب
winterer
U
بسر برنده زمستان
hibernating
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernates
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernate
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
midwinter
U
چله زمستان انقلاب زمستانی
deciduous
U
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
winter kill
U
در سرمای زمستان از بین رفتن
winterbourne
U
رودی که در زمستان جاری میشود
hibernation
U
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
half evergreen
U
دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
They must hunger in frost, that will not work in heat.
<proverb>
U
آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
setting up
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
gears
U
کردن اماده کارکردن
trained
U
اماده کردن اسب
do up
U
اماده استفاده کردن
fitting out
U
اماده کردن ناو
trains
U
اماده کردن اسب
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
train
U
اماده کردن اسب
geared
U
کردن اماده کارکردن
knock-up
U
سردستی اماده کردن
knock up
U
سردستی اماده کردن
gear
U
کردن اماده کارکردن
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
to study up
U
خود را اماده امتحانات کردن
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
marshals
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshaling
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
enarm
U
مسلح شدن اماده کارزار کردن
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
marshal
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com