English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
airborne alert U اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
airborne early warning U اعلام خطر هوابرد
airborne intercept equipment U وسایل استراق سمع هوابرد
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
homologate U اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
cattage key people U افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
airborne U هوابرد
antiaircraft U ضد هوابرد
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
airborne battlefield U عملیات هوابرد
airborne vehicle U وسیله هوابرد
airborne lift U بار هوابرد
airborne lift U تناژیکان هوابرد
airborne sensor U رادار مراقبتی هوابرد
airborne battlefield U میدان رزم هوابرد
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
antiairborne minefield U میدان مین ضد هوابرد
airborne radiation thermometer U میزان الحراره تشعشعی هوابرد
airborne radio relay U سیستم رادیو رله هوابرد
airborne vehicle U وسیله انجام عملیات هوابرد
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
tao U طریق
via U از طریق
to what extent <adv.> U به چه طریق
vi'a prep U از طریق
how U از چه طریق
in what way <adv.> U به چه طریق
how far <adv.> U به چه طریق
way U طریق
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
road U طریق خیابان
just as well <adv.> U به همان طریق
in no wise U بهیچ طریق
dy drawing lots U به طریق قرعه
hereditarily U به طریق ارث
equally <adv.> U به همان طریق
available by U در دسترس از طریق .....
similite U بهمان طریق
noway U به هیچ طریق
roads U طریق خیابان
by payment U از طریق پرداخت
officially U از طریق اداری
by acceptance U از طریق قبولی نویسی
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
illegaly U از طریق غیر قانونی
in or after this manner بدینسان [بدین طریق]
in what manner U چطور بچه طریق
road haulage U حمل از طریق جاده
request mast U از طریق سلسله مراتب
keyed in <past-p.> وارده از طریق کلید
prescriptive right U حق مالکیت از طریق مرورزمان
query by example U سئوال از طریق مثال
c U آموزش از طریق کامپیوتر
by tender U از طریق مزایده یا مناقصه
volatility separation U جداسازی از طریق فراریت
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
interface U وصل کردن از طریق رابط
trunk call U مکالمه مشترکین از طریق ترانک
interfaces U وصل کردن از طریق رابط
cdc U جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
metabolize U دگرگون کردن از طریق متابولیزم
noise U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
unearned U از طریق کار به دست نیامده
air movement of patients U ترابری بیماران از طریق هوا
gradationally U به ترتیب درجه به طریق تصاعد
inch U پیمودن مسیر [به طریق آهسته]
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
door step selling U فروش از طریق مراجعه به خانوارها
trunk connection U اتصال مشترکین از طریق ترانک
trunk calls U مکالمه مشترکین از طریق ترانک
noises U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
unix U از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
acoustic minehunting U روش اکتشاف مین به طریق صوتی
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
By hook or by crook. somehow. U هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
road haulier U حمل کننده کالا از طریق خشکی
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
haulage U حمل و نقل کالااز طریق جاده
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
PGP U یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
distributions U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
inland waterway consignment note U صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
distribution U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
pulse dialling U شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
extensive cultivation U بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
speculum U اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
DDE U دستیابی مستقیم از طریق کلید به داده دیسک یا نوار مغناطیسی
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
circulating U ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
ramp U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com