Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to a. the ball
U
اماده انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
Other Matches
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
let down
U
پایین انداختن انداختن
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
readies
U
اماده
yoi
U
اماده
yare
U
اماده
ready
U
اماده
readying
U
اماده
lief
U
اماده
supplied
U
اماده
supply
U
اماده
setting up
U
اماده
provided
U
اماده
ablest
U
اماده
abler
U
اماده
equipped
U
اماده
minded
U
اماده
stock
U
اماده
stocked
U
اماده
set
U
اماده
handier
U
اماده
handiest
U
اماده
handy
U
اماده
supplying
U
اماده
susceptible
U
اماده
readied
U
اماده
sets
U
اماده
in the saddle
U
اماده
fresh-
U
اماده
in store
U
اماده
in kelter
U
اماده
freshest
U
اماده
prompts
U
اماده
in gear
U
اماده
prompted
U
اماده
prompt
U
اماده
accoutrements
U
اماده
fresh
U
اماده
ready-made
U
اماده
in full fig
U
اماده
accoutred
U
اماده
ready made
U
اماده
in form
U
اماده
seaworthy
U
اماده دریا
belay
U
اماده کردن
presents
U
موجود اماده
presenting
U
موجود اماده
presented
U
موجود اماده
present
U
موجود اماده
ripely
U
بطور اماده
combat available
U
اماده به رزم
combat available
U
اماده به پرواز
combat ready
U
اماده به رزم
detonative
U
اماده انفجار
harnessing
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
malcontents
U
اماده شورش
malcontent
U
اماده شورش
battailous
U
اماده جنگ
to bargain for
U
منتظریا اماده
to gird up one's loins
U
اماده کارشدن
action mission ship
U
ناو اماده
rigs
U
اماده شدن
acoutre
U
اماده جنگ
setting up
U
اماده کردن
accoutered
U
اماده جنگ
acceptancy
U
اماده قبول
set
U
اماده کردن
finest
U
بسیار اماده
fined
U
بسیار اماده
aforehand
U
اماده راحت
rigged
U
اماده شدن
apt
U
متمایل اماده
readied
U
اماده کردن
to buckle oneself
U
اماده شدن
drafts
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
at or within call
U
اماده فرمان
at call
U
اماده فرمان
rig
U
اماده شدن
fine
U
بسیار اماده
taut
U
اماده کار
prepare
U
اماده کردن
indispose
U
اماده ساختن
readying
U
اماده کردن
in gear
U
اماده حرکت
ready
U
اماده کردن
alerts
U
اماده باش
readies
U
اماده کردن
snug
U
اماده ومجهز
he is ready at excuses
U
اماده است
insusceptible
U
غیر اماده
night boat
U
قایق اماده
alerted
U
اماده باش
kelter
U
انتظام اماده
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
coaches
U
اماده ساز
make ready
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
mission ready
U
اماده پرواز
giglot
U
دخترسبک که اماده
giglet
U
دخترسبک که اماده
get ready
U
اماده کردن
ready for duty
U
اماده کار
bound
U
: اماده رفتن
ready for duty
U
اماده خدمت
ready for operation
U
اماده کار
ready for use
U
اماده مصرف
ready mixed concrete
U
بتن اماده
beforehand
U
قبلا اماده
ready service
U
اماده به کار
ready to die
U
اماده مردن
coach
U
اماده ساز
preparatory
U
اماده کننده
obliging
U
اماده خدمت
fledge
U
اماده پروازکردن
bellicose
U
اماده بجنگ
on tap
U
اماده کشیدن
coached
U
اماده ساز
preparing
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
warlike
U
اماده جنگ
prompt to go
U
اماده رفتن
ready use
U
اماده مصرف
primes
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
preparations
U
اماده سازی
provide
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
transit mixed concrete
U
بتن اماده
preparation
U
اماده سازی
coaching
U
اماده سازی
provides
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
alert
U
اماده باش
primed
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
finished product
U
کالای اماده فروش
on offer
U
اماده برای فروش
finishing paint
U
رنگ سازی اماده
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
sortie
U
هواپیمای اماده به پرواز
bristle
U
اماده جنگ شدن
ready to die
U
اماده برای مرگ
standbys
U
به حال اماده بودن
finished goods
U
کالاهای اماده فروش
set position
U
اماده در نقطه اغاز
set up
U
اماده بکار استقرار
precanned routines
U
روالهای از پیش اماده
gear
U
کردن اماده کارکردن
studied
U
از پیش اماده شده
susceptive
U
پذیرنده اماده پذیرش
strip alert
U
اماده باش 5 دقیقهای
prearranged
U
از قبل اماده شده
forearms
U
قبلا اماده کردن
prepare
U
اماده شدن ساختن
spot goods
U
کالاهای اماده تحویل
ready for assembly
U
اماده جهت نصب
forearm
U
قبلا اماده کردن
do up
U
اماده استفاده کردن
dug in
U
استحکامات سنگر اماده
mind to do a thing
U
اماده انجام کاری
set up
U
اماده تیراندازی کردن
in perfect trim
U
کاملا اراسته یا اماده
bristled
U
اماده جنگ شدن
ready service
U
اماده به استفاده فوری
prompt to go
U
اماده برای رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com