English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brilliant U الماس درخشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bort U الماس
adamantean U الماس وش
adamantean U الماس
diamond U الماس
diamondiferous U الماس زا
diamondiferous U الماس خیز
diamondiferous U الماس دار
diamond structure U ساختار الماس
black diamond U الماس سیاه
carbon U الماس بیفروغ
diamond cutter U الماس تراش
imitation diamond U الماس بدل
diamantiferous U الماس خیز
rose diamond U الماس فلامک
rough d. U الماس بی تراش
riviere U طوق الماس
lasque U الماس پهن و بد شکل
lasque U الماس رگه دار
glass cutter U الماس شیشه بری
diamond cut U دارای تراش الماس
diamond dust U خرده یاسوده الماس
carbonado U نوعی الماس کدر
diamond cutting tool U الماس شیشه بری
briolette U نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
achondrite U سنگ الماس بدون ذرات گرد
pulsator U ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
stellar U درخشان
ablaze درخشان
brilliancy U درخشان
eyebright U درخشان
beamy U درخشان
lightsome U درخشان
glitziest U درخشان
refulgent U درخشان
glitzier U درخشان
prismatic U درخشان
mirror finish U درخشان
luminiferous U درخشان
luminescent U درخشان
fulgid U درخشان
fulgent U درخشان
florestant U درخشان در شب
glitzy U درخشان
glaring U درخشان
luminous U درخشان
brighter U درخشان
bright U درخشان
shiner U درخشان
brightest U درخشان
glittery U درخشان
shining U درخشان
gloss U درخشان
luciferous U شب تاب درخشان
brighter U درخشان تابان
luminously U بطور درخشان
brightest U درخشان تابان
glisteningly U بطور درخشان
bright U درخشان تابان
sparkler U گوهر درخشان
sparklers U گوهر درخشان
brilliant U بسیار درخشان
illustrious U درخشان ممتاز
lumine U درخشان کردن
semigloss U نیمه درخشان
brilliantly U بطور درخشان
meteoric U درخشان وزودگذر
beaming U درخشان پرتودار
irradiating U درخشان کردن
adamantine U سخت و درخشان
irradiated U درخشان کردن
bertha U درخشان روشن
phosphorescent U شب تاب درخشان
lucid U واضح درخشان
starry U درخشان معروف
irradiates U درخشان کردن
irradiate U درخشان کردن
shiny U افتابی درخشان
brighter U درخشان بدون روکش
brightest U درخشان بدون روکش
giant star U ستاره بزرگ و درخشان
radiant U شعاع گستر درخشان
bright U درخشان بدون روکش
brilliancy U بازی درخشان شطرنج
star sapphire U یاقوت کبود درخشان
blazes U شعله درخشان یا اتش مشتعل
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
brightens U زرنگ کردن درخشان شدن
brighten U زرنگ کردن درخشان شدن
brightening U زرنگ کردن درخشان شدن
blazed U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze U شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
brightened U زرنگ کردن درخشان شدن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
glared U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
flame tree U درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
quartz U در کوهی الماس کوهی
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
blip U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com