English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electrophorus U الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronography U ثبت خواص الکتریسته ساکن
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
trailerite U ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
electro magnetism U تولید خواص مغناطیسی بوسیله
sporogony U تولید مثل بوسیله هاگ
schizogenesis U تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
self fruitful U تولید مثل بوسیله گرده خود
schizogony U تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
hydroelectric U وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
paedogenesis U تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
homogamous U تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamic U تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
electrothermal U مربوط به الکتریسته وحرارت
electrothermic U مربوط به الکتریسته وحرارت
abolishment U القا
inductions U القا
induction U القا
smog U میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است
black induction U توقف القا
anti induction cable U کابل ضد القا
self suggestion U القا ازخودبخود
line of induction U خطوط القا
induction balance U تراز القا
induce U القا کردن
inducing U القا کردن
faradic U القا شده
induced U القا کردن
inductorium U قرقره القا
inductions U القا کردن
induction meter U سنجه القا
induction U القا کردن
induces U القا کردن
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
induction voltage regulator U نافم ولتاژ با القا
induced environment U محیط القا شده
inductive time constant U ثابت زمانی القا
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
resident U ساکن
occupants U ساکن
domiciled U ساکن
dead U ساکن
stationary U ساکن
abiding U ساکن
residing U ساکن
occupant U ساکن
residents U ساکن
dwelling U ساکن
dwellings U ساکن
denizen U ساکن
denizens U ساکن
habitant U ساکن
stilly U ساکن
still U ساکن
stiller U ساکن
stillest U ساکن
stills U ساکن
inhabitant U ساکن
occupiers U ساکن
occupier U ساکن
inert U ساکن
quiescent U ساکن
resting U ساکن
waveless U ساکن
statist U ساکن
abider U ساکن
inmate U ساکن
lodgers U ساکن
lodger U ساکن
dweller U ساکن
irenic U ساکن
slack water U اب ساکن
inmates U ساکن
static U ساکن
mountaineers U ساکن کوه
dwelt U ساکن بود
denizen U ساکن کردن
abide U ساکن شدن
abided U ساکن شدن
calm U ساکت ساکن
calmed U ساکت ساکن
calmer U ساکت ساکن
abides U ساکن شدن
inhabits U ساکن شدن
denizens U ساکن کردن
settle U ساکن کردن
peoples U ساکن شدن
colonized U ساکن شدن در
people U ساکن شدن
colonises U ساکن شدن در
colonizes U ساکن شدن در
colonising U ساکن شدن در
colonizing U ساکن شدن در
settles U ساکن کردن
peopling U ساکن شدن
inhabit U ساکن شدن
inhabiting U ساکن شدن
peopled U ساکن شدن
colonised U ساکن شدن در
colonize U ساکن شدن در
standing wave U موج ساکن
stagirite U ساکن شهر
sojourner U ساکن موقتی
silvicolous U ساکن جنگل
seasider U ساکن دریاکنار
rusticate U ساکن ده شدن
rest position U وضعیت ساکن
rest mass U جرم ساکن
staticize U ساکن کردن
pelagic U ساکن دریا
nonresidency U غیر ساکن
nonresidence U غیر ساکن
lunarian U ساکن ماه
state of rest U حالت ساکن
static electricity U برق ساکن
static electricity U الکتریسیته ساکن
townies U ساکن شهر
townie U ساکن شهر
woodsy U ساکن جنگل
townee U ساکن شهر
to animals U ساکن زمین
sylvan U ساکن جنگل
suburbanite U ساکن حومه
stationary wave U موج ساکن
stationary phase U فاز ساکن
stationary bed U بستر ساکن
static charge U برق ساکن
static friction U اصطکاک ساکن
libyan U ساکن لیبی
level point U سطح اب ساکن
bedlamite U ساکن تیمارستان
abhide U ساکن شدن
pekingeses U ساکن شهرپکن
pekineses U ساکن شهرپکن
pekinese U ساکن شهرپکن
freemen U ساکن شهر
freeman U ساکن شهر
northern U ساکن شمال
hospitaler U ساکن بیمارستان
pacific U اقیانوس ساکن
easterners U ساکن مشرق
easterner U ساکن مشرق
calms U ساکت ساکن
calming U ساکت ساکن
breake contact U کنتاکت ساکن
chthonian U ساکن زیرزمین
chthonic U ساکن زیرزمین
levantine U ساکن خاور
levanter U ساکن خاور
isthmic U ساکن تنگه
isthmian U ساکن تنگه
indwell U ساکن شدن
idle position U وضعیت ساکن
hibernian U ساکن ایرلند
hellion U ساکن جهنم
electrostatics U الکتریسیته ساکن
earthling U ساکن جهان
domiciled in tehran U ساکن تهران
Aborigine ساکن اولیه
dead load U بار ساکن
calmest U ساکت ساکن
mountaineer U ساکن کوه
populating U ساکن شدن
quiet U ساکن خاموش
dwells U ساکن بودن
dwell U ساکن بودن
quietest U ساکن خاموش
steadiest U ساکن شدن
steadies U ساکن شدن
dwelled U ساکن بودن
populates U ساکن شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com