English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mature economy U اقتصاد رشد یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
expanding economy U اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
findings U یافته
finding U یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
depauperate U تقلیل یافته
downfallen U زوال یافته
mature economy U تکامل یافته
nascent U پیدایش یافته
due out U خاتمه یافته
endrgized U انرژی یافته
matched U تطبیق یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
glorified U تجلیل یافته
deployed U گسترش یافته
allocated U اختصاص یافته
done U وقوع یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
transferred U انتقال یافته
tuned U وفق یافته
expanded U بسط یافته
abroad U گسترش یافته
organized U سازمان یافته
full fledged U تکامل یافته
past U پایان یافته
linked U پیوند یافته
full-fledged U تکامل یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
awakened U اگاهی یافته
extended U تمدید یافته
generalized U تعمیم یافته
nee U تولد یافته
structured U ساخت یافته
transmissive U انتقال یافته
instinct with life U روح یافته
waney U کاهش یافته
instinct with force U نیرو یافته
porrect U بسط یافته
wany U کاهش یافته
diminished U [قوس تقلیل یافته]
bimanual U بادودست انجام یافته
reduced mass U جرم کاهش یافته
centralized design U طراحی تمرکز یافته
development system U سیستم توسعه یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
reduced form U فرم تقلیل یافته
generalized force U نیروی تعمیم یافته
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
twice born U تولدتازه روحانی یافته
systematized delusions U هذیانهای نظام یافته
diminished U : تقلیل یافته کاسته
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
structured english U انگلیسی ساخت یافته
reborn U تولد تازه یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
structured design U طراحی ساختار یافته
redivivus U تولد تازه یافته
organizing U بازار سازمان یافته
find U چیز یافته مکشوف
inning U زمین باز یافته
formatted display U نمایش شکل یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organize U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
mature soil U خاک تکامل یافته
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
generalized coordinates U مختصات تعمیم یافته
finds U چیز یافته مکشوف
contd U مخفف ادامه یافته
endarch U از مرکزبخارج امتداد یافته
organises U بازار سازمان یافته
elaborated code U رمز بسط یافته
generalized routine U روال تعمیم یافته
extended memory U حافظه توسعه یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
organized market U بازار سازمان یافته
well ordered U بنحو اکمل انجام یافته
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> U ارزان یافته خوار است .
the developed world U جهان توسعه یافته [پیشرفته]
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
generalized reinforcer U تقویت کننده تعمیم یافته
generalized inhibitory potential U پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
fully formed character U کاراکتر تمام شکل یافته
crumblings U فاسد شده زوال یافته
content addressed U نشامی یافته از روی محتوی
extended character set U مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
extendeo core U حافظه چنبرهای توسعه یافته
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
human oriented language U زبان ارایش یافته بشری
structured programming U برنامه نویسی ساخت یافته
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
ranker U افسر ترفیع یافته افسرصفی
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
generalized function U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
Distribution U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
salvage U اموال نجات یافته از خطر
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
blasetocyst U جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
generation U توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
generations U توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
abended U خاتمه یافته بطور غیر عادی
airborne U بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
ox man U کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
substantiative U بادلیل اثبات شده تجسم یافته
newton U محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
new born U زاییده شده تازه تولد یافته
structured flowchart U نمودار گردش کار ساخت یافته
ebcdic U کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel U فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
water utilization U اقتصاد اب
economies U اقتصاد
economy U اقتصاد
arrays U ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
array U ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
gametophore U سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
NetView U معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
coextensive U باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
acoustic U حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
economically U ازروی اقتصاد
natural economy U اقتصاد غیرپولی
natural economy U اقتصاد طبیعی
national economy U اقتصاد ملی
moneyless economy U اقتصاد بی پول
warfare economy U اقتصاد جنگی
monetary economy U اقتصاد پولی
neoclassical economics U اقتصاد نئوکلاسیک
open economy U اقتصاد باز
normative economics U اقتصاد هنجاری
command economy U اقتصاد دستوری
command economies U اقتصاد دستوری
economically U از لحاظ اقتصاد
realization [American E] [of something] U واریزحساب [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] U واریزحساب [اقتصاد]
economically U از نظر اقتصاد
microeconomics U اقتصاد خرد
micro economics U اقتصاد خرد
sales U فروش [اقتصاد]
applied economics U اقتصاد صنعتی
laissez faire economy U اقتصاد ازاد
arithmetic , political U اقتصاد سیاسی
labor economics U اقتصاد کار
welfare economics U اقتصاد رفاه
macroeconomics U اقتصاد کلان
mental economy U اقتصاد روانی
agricultural economics U اقتصاد کشاورزی
mathematical economics U اقتصاد ریاضی
marxist economics U اقتصاد مارکسیستی
weak economy U اقتصاد ضعیف
managerial economics U اقتصاد مدیریت
keynesian economics U اقتصاد کینز
reaganomics U اقتصاد ریگانی
subsistence economy U اقتصاد معیشتی
test economy U اقتصاد ازمون
planned economy U اقتصاد بانقشه
economies U علم اقتصاد
political economy U اقتصاد سیاسی
sound economy U اقتصاد قوی
economics U علم اقتصاد
static economy U اقتصاد ایستا
planned economy U اقتصاد برنامهای
soviet economy U اقتصاد شوروی
planned economy U اقتصاد سنجیده
planned economies U اقتصاد برنامهای
positive economics U اقتصاد توصیفی
planned economies U اقتصاد بانقشه
planned economies U اقتصاد سنجیده
plutonomy U اقتصاد سباسی
planless economy U اقتصاد بی نقشه
planless economy U اقتصاد نسنجیده
liquidation [of something] U واریزحساب [اقتصاد]
positive economics U اقتصاد اثباتی
price theory U اقتصاد خرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com