Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
transfers
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transferring
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
quarterly journal of economics
U
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
APEC
U
سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
e c e
U
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
new
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
job
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
economic plan
U
برنامه اقتصادی
trace
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
programming
U
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
loads
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
dummy
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dropping
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drag
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drop
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drags
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
dropped
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dragged
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
plans
U
برنامه ریزی کردن
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
schedule
U
برنامه ریزی کردن
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
programs
U
برنامه ریزی کردن
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن
timing
U
برنامه ریزی زمانی
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
program
U
برنامه ریزی کردن
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
programmed
U
برنامه ریزی شده
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
planning system
U
نظام برنامه ریزی
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
production planning
U
برنامه ریزی تولید
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
national planning
U
برنامه ریزی ملی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
ex ante
U
برنامه ریزی شده
plan
U
برنامه ریزی کردن
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
develop
U
برنامه ریزی و تولید
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
develops
U
برنامه ریزی و تولید
tokens
U
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
generate
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generating
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generates
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generated
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
token
U
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
TCP/IP
U
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
remark
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
client side
U
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
toes
U
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe
U
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
orthodox school
U
مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
wind beam
U
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
turning point
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
asynchronous
U
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com