Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to delegate one's powers to somebody
U
اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن
[اصطلاح رسمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
powering
U
اقتدار و اختیار
powered
U
اقتدار و اختیار
power
U
اقتدار و اختیار
powers
U
اقتدار و اختیار
relegating
U
محول کردن
vests
U
محول کردن
vest
U
محول کردن
relegate
U
محول کردن
relegated
U
محول کردن
relegates
U
محول کردن
lippen
U
محول کردن
to turn over
U
محول کردن برگرداندن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
delegating
U
وکالت دادن محول کردن به
delegates
U
وکالت دادن محول کردن به
delegated
U
وکالت دادن محول کردن به
delegate
U
وکالت دادن محول کردن به
relegated
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegate
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegating
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
devolve
U
تفویض کردن محول کردن
devolved
U
تفویض کردن محول کردن
devolving
U
تفویض کردن محول کردن
devolves
U
تفویض کردن محول کردن
weapons free
U
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
to make one's option
U
اختیار کردن
fix on
U
اختیار کردن
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
run the show
U
اختیار داری کردن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
authorising
U
اختیار دادن تصویب کردن
authorizes
U
اختیار دادن تصویب کردن
authorize
U
اختیار دادن تصویب کردن
authorizing
U
اختیار دادن تصویب کردن
authorises
U
اختیار دادن تصویب کردن
to run the show
U
در کاری اختیار داری کردن
sovereigns
U
با اقتدار
authority
U
اقتدار
sovereign
U
با اقتدار
suzerrainty
U
اقتدار
sceptres
U
اقتدار
scepters
U
اقتدار
sceptre
U
اقتدار
absolute authortity
U
اقتدار مطلق
under foot
U
درحیطه اقتدار
kingdom
U
حوزه اقتدار
powerlessness
U
عدم اقتدار
transformer
U
محول
transformers
U
محول
powerfully
U
از روی اقتدار زیاد
assigned role
U
نقش محول
powering
U
اقتدار سلطه نیروی برق
powers
U
اقتدار سلطه نیروی برق
powered
U
اقتدار سلطه نیروی برق
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
power
U
اقتدار سلطه نیروی برق
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
buck passer
U
شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
umbrella
U
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
warrants
U
اختیار
wills
U
اختیار
controlling
U
اختیار
vetoed
U
حق و اختیار
involuntarily
U
بی اختیار
controls
U
اختیار
liberty
U
اختیار
liberties
U
اختیار
freedom of the will
U
اختیار
option
U
اختیار
free will
U
اختیار
unconsciously
U
بی اختیار
willed
U
اختیار
will
U
اختیار
involuntary
U
بی اختیار
authorisations
U
اختیار
authorization
U
اختیار
warranted
U
اختیار
warrant
U
اختیار
vetoing
U
حق و اختیار
incoercible
U
بی اختیار
control
U
اختیار
unconscious
U
بی اختیار
warranting
U
اختیار
vetoes
U
حق و اختیار
tests
U
اختیار
veto
U
حق و اختیار
tested
U
اختیار
mandate
U
اختیار
spontaneous
U
بی اختیار
mandated
U
اختیار
clearance
U
اختیار
mandates
U
اختیار
test
U
اختیار
mandating
U
اختیار
voluntariness
U
اختیار
options
U
اختیار
attribution
U
اختیار
at the d. of
U
به اختیار
credential
U
اختیار
spontaneous generation
U
بی اختیار
authority
U
اختیار
authorizations
U
اختیار اجازه
invested with power
U
دارای اختیار
absolute authortity
U
اختیار مطلق
full power of attorney
U
اختیار نامه
certificate of authority
U
اختیار نامه
power of attorney
U
اختیار نامه
enabled
U
اختیار دادن
enable
U
اختیار دادن
jurisdication
U
اختیار قانونی
enables
U
اختیار دادن
in the saddle
U
صاحب اختیار
enabling
U
اختیار دادن
Delegation of Authority
U
تفویض اختیار
adoption
U
اختیار اتخاذ
fire at will
U
اتش به اختیار
to follow a profession
U
پیشهای را اختیار
empowered
U
اختیار دادن
governments
U
عقل اختیار
empowering
U
اختیار دادن
government
U
عقل اختیار
empowers
U
اختیار دادن
as you wish
U
به اختیار شماست
seller's option
U
اختیار فروشنده
option
U
اختیار معامله
at the mercy of
U
در اختیار دستخوش
authorise
U
اختیار دادن
body english
U
چرخش بی اختیار
options
U
اختیار معامله
jurisdiction
U
اختیار قانونی
empower
U
اختیار دادن
to be a master of
U
در اختیار خودداشتن
adopted
U
اختیار شده
will adjust
U
اتش به اختیار
cartle blanche
U
اختیار نامحدود
warrant of attorney
U
اختیار نامه
power of authority
U
اختیار نامه
commander's call
U
در اختیار فرماندهی
the optio to accept or reject
U
اختیار قبول یا رد
power of procuration
U
اختیار نامه
carte blanche
U
اختیار نامحدود
letter of attorney
U
اختیار نامه
adopter
U
اختیار کننده
carte blanche
U
اختیار تام
cart blanche
U
اختیار نامحدود
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
lock option
U
اختیار کاربرد قفل
commander's call
U
ساعات در اختیار فرماندهی
fire at will
U
اتش به اختیار خود
magisterial
U
مطلق دارای اختیار
discretionally
U
مطابق میل و اختیار
spontaneously
U
به طیب خاطر بی اختیار
invested with power
U
اختیار داده شده
he wept involuntarily
U
بی اختیار گریه کرد
options
U
اختیار خریدیا فروش
option
U
اختیار خریدیا فروش
ship will adjust
U
ناو اتش به اختیار
catching
U
در اختیار گرفتن توپ
To authorize someone.
U
به کسی اختیار دادن
plenipotent
U
دارای اختیار مطلق
to have the run of a house
U
اختیار خانهای را داشتن
plenipotentiaries
U
دارای اختیار تام
take over in charge
U
تحت اختیار دراوردن
plenipotentiary
U
دارای اختیار تام
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
Dont mention it . You are welcome.
U
اختیار دارید (درمقام تعارف )
bureaus
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
visitatorial
U
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
local option
U
اختیار تعیین چیزی درمحل
local option
U
اختیار تعیین محل معینی
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
It is beyond my authority(control).
U
اینکار از اختیار من خارج است
delegation of authority
U
دادن اختیار انجام عمل
bureau
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
to empower somebody to do something
U
اختیار دادن به کسی برای کاری
to put something at somebody's disposal
U
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
plenipotentiaries
U
تام الاختیار دارای اختیار مطلق
to delegate one's authority to somebody
U
به کسی اختیار تام دادن
[حقوق]
plenipotentiary
U
تام الاختیار دارای اختیار مطلق
suzerain
U
اختیار دار کشور حکومت مطلقه
fiefdoms
U
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdom
U
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
ultra vires
U
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
as your please
U
هر طور میل شما است اختیار با شماست
unprompted
U
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
U
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
U
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com