English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gyrohorizon U افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
directional gyroscope U ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
apparent recession U انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
gyroscope U ژیروسکوپ
gyroscopes U ژیروسکوپ
gyro U ژیروسکوپ
gyroscope U گردش نما ژیروسکوپ
gyroscopes U گردش نما ژیروسکوپ
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
preccession U انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
apparent wander U انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
ternary U در مبنای سه
hexadecimal U مبنای 61
data base U مبنای اطلاعات
base of fire U مبنای اتش
fire base U مبنای اتش
fixed radix U با مبنای ثابت
force basis U مبنای یکان
on trust U بر مبنای اعتبار
basic of issue U مبنای توزیع
binary number system U سیستم مبنای دو
number base U مبنای عددی
monetary base U مبنای پولی
datum line U خط مبنای سنجش
computer based U بر مبنای کامپیوتر
mobilization base U مبنای بسیج
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
ration basis U مبنای جیره
unit of issue U مبنای توزیع
rationale U مبنای کار
sentience U مبنای حس وحساسیت
refrence U مبنای مقایسه
troop basis U مبنای یکان
tax base U مبنای مالیاتی
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
chart datum U مبنای عمق نقشه
datum plane U سطح مبنای اب دریا
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
mission load U بار مبنای عملیاتی
troop basis U مبنای واگذاری یکان
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
wartime load U بار مبنای ناو
base reserves U اماد مبنای ذخیره
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
software base U مبنای نرم افزار
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
hydrographic datum U سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
keypad U و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
line of site U خط تراز یا مبنای افق توپ
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
reference number U اعداد مبنای نشانه روی
altitude datum U سطح مبنای ارتفاع سنجی
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
b U ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
peak load pricing U قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
pay grade U ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post U پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
denary notation U سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
hexadecimal notation U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
parametric estimate U براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
underconsumption theory of U نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
marginal productivity theory of U نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
opportunism U بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
gyro plane U سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
hex U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hexadecimal notation U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
f U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
e r p U برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
e U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
foxing U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front U ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
e U عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dog U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
true origin U نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
transitivity principle U بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com