Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
apparent horizon
U
افق حقیقی نقاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vertical control
U
کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
polar plot
U
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
efective
U
حقیقی
true
U
حقیقی
veracious
U
حقیقی
truer
U
حقیقی
actual
U
حقیقی
truest
U
حقیقی
genuine
U
حقیقی
intrinsic
U
حقیقی
unfeigned
U
حقیقی
real
U
حقیقی
true north
U
شمال حقیقی
actual resistivity
U
مقاومت حقیقی
actual movement
U
حرکت حقیقی
true value
U
مقدار حقیقی
true score
U
نمره حقیقی
true power
U
توان حقیقی
true or real focus
U
کانون حقیقی
absolute magnitude
U
قدر حقیقی
true azimuth
U
گرای حقیقی
true heading
U
سمت حقیقی
real time
U
زمان حقیقی
real image
U
تصویر حقیقی
real module
U
ضریب حقیقی
real number
U
عدد حقیقی
real numbers
U
اعداد حقیقی
down to earth
U
حقیقی واقعی
real gas
U
گاز حقیقی
real function
U
تابع حقیقی
true mean
U
میانگین حقیقی
real memory
U
حافظه حقیقی
true life
U
حقیقی وصحیح
true dip
U
شیب حقیقی
true course
U
راه حقیقی
real storage
U
حافظه حقیقی
real address
آدرس حقیقی
real constant
U
ثابت حقیقی
down-to-earth
U
حقیقی واقعی
genuine
U
واقعی حقیقی
truest
U
حقیقی کردن
truest
U
واقعی حقیقی
truer
U
واقعی حقیقی
true
U
حقیقی کردن
true
U
واقعی حقیقی
natural person
U
شخص حقیقی
true resistance
U
مقدارمقاومت حقیقی
ohmic valve
U
مقدارمقاومت حقیقی
observed altitude
U
ارتفاع حقیقی
interpolymer
U
همبسپار حقیقی
true copolymer
U
همبسپار حقیقی
genuine
U
حقیقی یا درست
true variance
U
پراکنش حقیقی
truer
U
حقیقی کردن
true wind
U
باد حقیقی
trueness
U
بی ریایی حقیقی
real power
U
توان حقیقی
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
real numbers
U
اعدد حقیقی
[ریاضی]
particle density
U
وزن مخصوص حقیقی
real-valued function
U
تابع حقیقی
[ریاضی]
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
real number
U
عدد حقیقی
[ریاضی]
euciliate
U
مژه داران حقیقی
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
real sector
U
بخش متغیرهای حقیقی
rightful
U
حقیقی دارای استحقاق
verisimilar
U
دارای فاهر حقیقی
brake horsepower
U
توان حقیقی مهاری
axiom
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
real analytic function
U
تابع تحلیلی
[حقیقی]
[ریاضی]
axioms
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
substantive
U
دارای ماهیت واقعی حقیقی
true or sternal ribs
U
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
unsigned real number
U
عدد حقیقی بدون علامت
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
dative
U
حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
developed muzzle velocity
U
سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
acoelous
U
بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
real absolute value function
U
تابع حقیقی قدر مطلق
[ریاضی]
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
many valued
U
دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
approximation
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximations
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
interactional points
U
نقاط تلاقی
interactional points
U
نقاط تماس
triad
U
نقاط سه قلو
at all points
U
در همه نقاط
isodose rate
U
خط نقاط متحدالدوز
triads
U
نقاط سه قلو
trio
U
نقاط سه قلو
trios
U
نقاط سه قلو
keop soo
U
نقاط مرگ
keop soo
U
نقاط حساس
lagrangian points
U
نقاط لاگرانژی
key points
U
نقاط حساس
key points
U
نقاط مهم
relative
U
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
gyrocompass
U
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
dapple
U
چیزی با نقاط رنگارنگ
isoheyt
U
خط شاخص نقاط هم باران
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
kyusho
U
نقاط حساس بدن
vital points
U
نقاط حساس بدن
coordinates
U
طول و عرض نقاط
primary masses
U
نقاط مادی اولیه
shoals
U
نقاط کم عمق دریا
form line
U
خط بین نقاط هم ارتفاع
shoal
U
نقاط کم عمق دریا
plots
U
ثبت مسیریا نقاط
plot
U
ثبت مسیریا نقاط
plotted
U
ثبت مسیریا نقاط
coordinate code
U
رمز مختصات نقاط
isothermal
U
نقاط هم حرارت اب دریا
geodetic control
U
نقاط کنترل ژئودزی
trig point
U
نقاط مثلث بندی
differential leveling
U
تعیین اختلاف تراز نقاط
plotted
U
بردن نقاط روی طرح
isogrive
U
خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
floating mark
U
نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark
U
نقاط مواج عکس هوایی
isodose rate
U
خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
isoclinal
U
خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
graphic
U
به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
infield
U
نقاط توپگیری در زمین کریکت
isopleth
U
نقاط هم ارتفاع موج دریا
interactive
U
نقاط توقف را تنظیم کند
network
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
plots
U
بردن نقاط روی طرح
plot
U
بردن نقاط روی طرح
whistle stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
isobars
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
geong gyuk
U
نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
geodetic control
U
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
isobar
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
matrixes
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
infill
U
نقاط کشیده شده روی نقشه
matrix
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
isobare
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
nexus
U
نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
isogonic line
U
خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
Antipodes
U
ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
multipass overlap
U
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
whistle-stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
zenith
U
اوج محور قائم بر افق نقاط
antipole
U
ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
jabiru
U
لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
vital point
U
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
irredentism
U
سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
quadrantal points
U
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
isogrive
U
خط اتصال نقاط متحدالنیروی ثقل روی نقشه
bird's eye perspective
U
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
radial line plot
U
روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
remaining velocity
U
سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
all points addressable graphics
U
نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
radiolocation
U
تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
rise and fall
U
تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
isogonal
U
خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی روی نقشه
planimetric
U
نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
sets
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centred
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
setting up
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
fit
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fittest
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
dot pitch
U
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
fits
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
offset method
U
روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
centered
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
set
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centers
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
processor bound
U
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
cabling
U
نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
plotting
U
ثبت یا رسم مسیر حرکت بردن نقاط روی طرح یانقشه
ink
U
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
set
U
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
mosaic
U
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
inks
U
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
isotherm
U
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
sets
U
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
setting up
U
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
graphs
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
tabbing
U
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
phosphor
U
نقاط مجزای فسفر قرمز و سبز و آبی روی صفحه نمایش CRT
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com