English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conductivity U قابلیت هدایت
conductibility U قابلیت هدایت
addibility U قابلیت افزایش
photoconductivity U قابلیت هدایت نور
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
high frequency conductivity U قابلیت هدایت فرکانس بالا
conductibility of heat U قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
induced conductivity U قابلیت هدایت القاء شده
superconductivity U قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد
inductivity U ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
conductivity meter U دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
navigator U هدایت گر
total conductivity U هدایت کل
navigators U هدایت گر
transduction U هدایت
steerage U هدایت
direction U هدایت
guidance U هدایت
conduction U هدایت
conductance U هدایت
lead U هدایت
leads U هدایت
leading U هدایت
increases U افزایش
raise U افزایش
intensification U افزایش
accru U افزایش
aggrantizement U افزایش
affixture U افزایش
increscent U افزایش
adjunction U افزایش
additament U افزایش
reduce/enlarge U افزایش
amplification U افزایش
increased U افزایش
accession U افزایش
raises U افزایش
addition U افزایش
additions U افزایش
scale up U افزایش
gain U افزایش
gained U افزایش
addenda U افزایش
addendum U افزایش
increase U افزایش
accretion U افزایش
multiplication U افزایش
summation U افزایش
enhancement U افزایش
gains U افزایش
expansion U افزایش
accessing U افزایش
augmentation U افزایش
rises U افزایش
rise U افزایش
accesses U افزایش
access U افزایش
accessed U افزایش
increment U افزایش
auxesis U افزایش
increments U افزایش
electron conduction U هدایت الکترون
convect U هدایت کردن
avigation U فن هدایت هواپیما
heat conduction U هدایت حرارتی
hydraulic conductivity U هدایت ابی
undirected U هدایت نشده
operating stand U اطاق هدایت
conductivity U ضریب هدایت
rede U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
heat conductivity U هدایت حرارتی
template U ریل هدایت
canalization U هدایت در مسیر
cons U هدایت کردن
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
bus bar line U سیم هدایت
dirigible U قابل هدایت
steerable U هدایت کردنی
guide way U مسیر هدایت
stream line U خط هدایت جریان
templates U ریل هدایت
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
direction U هدایت رهبری
navigated U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
electric conduction U هدایت الکتریسیته
conning U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
con U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
ionic conduction U هدایت یونی
conning tower U برج هدایت
joysticks U سکان هدایت
conduct of fire U هدایت تیراندازی
directed U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
conductance U میزان هدایت
conveys U هدایت کردن
commutate U هدایت وتغییر
conveying U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
director U هدایت کننده
joystick U سکان هدایت
afferent transmission U هدایت اورانی
afferent conduction U هدایت اورانی
steering U هدایت کردن
directing U هدایت کردن
conduction U هدایت تنظیم
conduction U هدایت گرم
directors U هدایت کننده
fire direction U هدایت اتش
admittance U هدایت فاهری
superconductivity U فوق هدایت
conductible U قابل هدایت
enlightened U هدایت شده
guided U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
management U هدایت یا سازماندهی
managements U هدایت یا سازماندهی
image line U هدایت تصویر
guide U هدایت کردن
leading line U خط هدایت هواپیما
leading marks U نشانههای هدایت
conduction velocity U سرعت هدایت
conductive U قابل هدایت
conducts U هدایت کردن
accrue U افزایش یافتن
elongation U افزایش طول
superaddition U باز افزایش
scale up U افزایش مقیاس
accruing U افزایش یافتن
accrues U افزایش یافتن
superadd U باز افزایش
subjunction U افزایش در پایان
tax increase U افزایش مالیات
increase in load U افزایش بار
ascend U افزایش دادن
ascended U افزایش دادن
increase of efficiency U افزایش راندمان
increase of output U افزایش توان
increase of power U افزایش قدرت
increase of pressure U افزایش فشار
export promotion U افزایش صادرات
add time U زمان افزایش
increase in value U افزایش ارزش
ingravescence U افزایش تشدید
increase of current U افزایش جریان
increase of contrast U افزایش کنتراست
free radical addition U افزایش رادیکالی
augmentable U قابل افزایش
increasable U افزایش پذیر
increase in potential U افزایش پتانسیل
annual increase U افزایش سالانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com