English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liberty men U افراد مرخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
furlough U مرخصی سرباز مرخصی دادن
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
leaves of absence U مرخصی
vacations U مرخصی
off time U مرخصی
furlough U مرخصی
vacation U مرخصی
leave of absence U مرخصی
leave U مرخصی
dismissal U مرخصی
dismissals U مرخصی
surlough U مرخصی
leaving U مرخصی
permission U مرخصی
dismission U مرخصی
vacation U مرخصی مهلت
vacation U مرخصی گرفتن
vacationer U مرخصی رونده
vacationist U مرخصی رونده
recesses U مرخصی گرفتن
vacations U مرخصی مهلت
surlough U مرخصی دادن
vacations U مرخصی گرفتن
sick leave U مرخصی استعلاجی
recess U مرخصی گرفتن
liberties U مرخصی 84 ساعته
liberty U مرخصی 84 ساعته
to be away on vacation [American] U داشتن مرخصی
to be away on vacation [American] U در مرخصی بودن
furlough U مرخصی سرباز
to take a vacation U مرخصی گرفتن
leaving U اذن مرخصی
emergency leave U مرخصی اضطراری
to take leave U مرخصی گرفتن
be on leave U در مرخصی بودن
He has a day off. U او مرخصی دارد.
compassionate leave U مرخصی ارفاقی
furlough U حکم مرخصی
leave with pay U مرخصی با حقوق
annual leave U مرخصی سالانه
he is on leave U او در مرخصی است
leave U اذن مرخصی
to get one's ricket U ورقه مرخصی گرفتن
to take ones farewell of U اجازه مرخصی گرفتن از
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
leave taking U کسب اجازه مرخصی
leave with pay U مرخصی با استفاده ازحقوق
d. certificate U گواهی نامه مرخصی
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
ashore U رفتن به مرخصی دریایی
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
To take a night off . U یک شب از کار مرخصی گرفتن
I want to take a couple of days off . U یک ردوروز مرخصی می خواهم
releases U برگ مرخصی ازاد کردن
released U برگ مرخصی ازاد کردن
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
release U برگ مرخصی ازاد کردن
furlough U مرخصی دادن به مرخص کردن
sit back <idiom> U راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
leave U به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
leaving U به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
trooping U افراد
troop U افراد
enlistedman U افراد
personnel U افراد
men U افراد
enlisted personnel U افراد
trooped U افراد
enlisted personnel U طبقه افراد
filler personnel U افراد جایگزینی
enlistee U افراد داوطلب
equal status persons U افراد همپایه
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
service club U باشگاه افراد
top-level U افراد عالیرتبه
withindoors U افراد داخل
category U طبقه افراد
packed out پر و مملو از افراد
head counts U جمع افراد
roll call U نامیدن افراد
personnel status U وضع افراد
platoons U جوخهء افراد
platoon U جوخهء افراد
head count U جمع افراد
top-level U توسط افراد عالیرتبه
coachload U افراد سوار بر درشکه
family size U تعداد افراد خانواده
transfer station U محل انتقال افراد
noncombatant U افراد غیر نظامی
target audience U افراد مورد نظر
part owners U افراد شریک المال
posse comitatus U دسته افراد پلیس
the common wealth of learning U افراد اهل علم
personal error U خطاهای انفرادی افراد
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
special olympics U المپیک افراد استثنایی
receptee U افراد مورد پذیرش
rouse out U بیدار کردن افراد
transfer station U محل اعزام افراد
close station U افراد بدو مرخص
troops U افراد قسمتها سربازان
billet slip U کارت محلهای افراد
commando U افراد نیروی مخصوص
commandos U افراد نیروی مخصوص
bachelor quarters U منازل افراد مجرد
dependents U افراد تحت تکفل
avast U افراد به جای خود
favouritism U افراد مورد توجه
condemn U محکوم کردن افراد
condemning U محکوم کردن افراد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
billet slip U لوحه اسکان افراد
morale U روحیه افراد مردم
cimmerian U افراد کشور فلمات
characterization U نوشتن بیوگرافی افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
condemns U محکوم کردن افراد
chartering U بین افراد دلالت کند
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
charters U بین افراد دلالت کند
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
Do not admit any outsiders. U افراد غیره را راه ندهید
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
personal salute U تیر سلام برای افراد
people sniffer U رادار کشف افراد دشمن
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
chartered U بین افراد دلالت کند
charter U بین افراد دلالت کند
huddle U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
posse U دسته افراد پلیس جماعت
posses U دسته افراد پلیس جماعت
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
huddling U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
intransit strenth U افراد در حال حرکت یا انتقال
biographical information blank form U فرم پر نشده بیوگرافی افراد
leatherneck U جزو افراد تفنگداران دریایی
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
IMA U قالب ها و خصوصیات افراد است
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
biographical intelligence U اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
human machine interface U حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
preference blank U دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
CSE U آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
lunatic fringe U افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
oral trade test U ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
oligrachy U حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
oligopoly U تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
enlisted U داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
zouave U یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
pit crew U افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
leave U اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving U اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
internees U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
automation U استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
cyberspace U دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
correctional custudy U روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
arrow head U پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
muster roll U دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
internee U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com