English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stew in one's own juice <idiom> U افتادن درچاهی که خود کنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
block aead U سر کنده
stocked U کنده
bloc U کنده
blocs U کنده
block U کنده
bilboes U کنده
log U کنده
logs U کنده
timber U کنده
knockstone U کنده
stubs U کنده
stubbing U کنده
stubbed U کنده
stub U کنده
dugout dewelling U کنده
chunk U کنده
chunks U کنده
clog U : کنده
graven U کنده
pulled U کنده
clogged U : کنده
clogs U : کنده
chump U کنده
chumps U کنده
stock U کنده
anvil stock U کنده
blocks U کنده
blocked U کنده
ingraving U کنده کاری
rear crotch and near arm U نوعی کنده رو
inside sarma U انواع کنده رو
in plain english U پوست کنده
engraver U کنده کار
in intaglio U بشکل کنده
husked U پوست کنده
hulled U پوست کنده
glyptics U کنده کاری
trunks U کنده درخت
graving U کنده کاری
near leg pickup and turnover U نوعی کنده رو
plummer block U کنده محور
olympic lift U کنده یک چاک
log U کنده چوب
logs U کنده چوب
leg lift and side roll U کنده سرانبون
wooden anvil stock U کنده چوب
logrolling U کنده غلتانی
plummer block U کنده شفت
unstuck U کنده شده
engravers U کنده کار
building blocks U بنا کنده
building blocks U کنده ساخت
building block U بنا کنده
building block U کنده ساخت
near leg and craddle U کنده گوسفندانداز
grits U جوپوست کنده
peeled U پوست کنده
dugouts U کنده شده
frankly U رک وپوست کنده
stumping U کنده درخت
control block U کنده کنترل
deblocking U کنده شکنی
stumped U کنده درخت
deblock U شکستن کنده
block size U اندازه کنده
block length U درازای کنده
stump U کنده درخت
stumpy U پر از کنده درخت
aboveboard U پوست کنده
picked U پوست کنده
trunk U کنده درخت
entry block U کنده مدخل
blockette U کنده کوچک
carver U کنده کار
block mark U نشان کنده
leg pickup U کنده کشی
stumps U کنده درخت
dugout U کنده شده
block U کنده مانع ورادع
olympic lift and cross face U کنده حصیر مال
blocked U کنده مانع ورادع
stubby U پراز کنده درخت
logged U از کنده پاک شده
quarried U ازکان کنده شده
loggets U کنده کوچک دیرک
ptisan U گندم پوست کنده
loggats U کنده کوچک دیرک
blocks U کنده مانع ورادع
talk turkey <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
trunks U الوار کنده چوب
trunk U الوار کنده چوب
rock hewn U از کوه کنده شده
plains U ساده پوست کنده
plainest U ساده پوست کنده
plainer U ساده پوست کنده
plain U ساده پوست کنده
carves U کنده کاری کردن
carve U کنده کاری کردن
Bluntly. Without mincing words. U صاف وپوست کنده
dug in U سنگر کنده شده
shelled almond U بادام پوست کنده
groats U گندم یاجوپوست کنده
flump U تلوتلوخوردن کنده زدن
record blocking U کنده یی کردن مدارک
carvings U کنده کاری کردن
chalcogrophy U کنده کاری روی مس
I had a very hard time ot it. U دراینکار پوستم کنده شد
cutting chisel U اسکنه کنده کاری
carved U کنده کاری کردن
make no bones about something <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
intagliated U کنده کاری شده
break ground U لنگر از زمین کنده شد
chalcographer U کنده کاری روی مس
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
ivory carving U کنده کاری روی عاج
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
anchor's aweight U لنگر از زمین کنده شده
man-to-man <idiom> U مستقیم یارک وپوست کنده
aweigh U لنگر اززمین کنده شده
zincograph U روی کنده کاری شده
ditched U ابرو کنار راه کنده
ivory carving U کنده کاری روی عاج
ditches U ابرو کنار راه کنده
she is a peach U هلوی پوست کنده است
point takedown with inside standing leg U زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ditch U ابرو کنار راه کنده
as fresh as a rose <idiom> U مثل هلوی پوست کنده
sidero graphy U کنده کاری روی پولاد
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
To give it straight from the shoulder. U مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
groat U بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
sawlog U کنده درخت مناسب اره کردن
My buttons mave come off. U تکمه های لباسم کنده شده
near leg pickup and leg block U زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
router U ابزار کنده کاری لیسه نجاری
plainspoken U صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
hominy grits U ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
divot U چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight U صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
These oranges peel easily. U این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
saw yer U درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift U بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
logs U :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
driven well U چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
a corduroy road U جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
dumb well U چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
hominy U ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
log U :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fishbone mine U سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. U اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
ablate U کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
toppling U از سر افتادن
To do something in a pique . U سر لج افتادن
tumble U افتادن
to come a mucker U افتادن
to come a cropper U افتادن
out of breath <idiom> U به هن هن افتادن
to be thrown U افتادن
score U خط افتادن
retards U پس افتادن
to shank off U افتادن
scored U خط افتادن
retarding U پس افتادن
topple U از سر افتادن
retard U پس افتادن
to bite the dust U افتادن
topples U از سر افتادن
scores U خط افتادن
tumbled U افتادن
lag U پس افتادن
lie U افتادن
fall U افتادن
prostrating U افتادن
prostrates U افتادن
oppose U در افتادن
opposes U در افتادن
prostrate U افتادن
lied U افتادن
to fall off U افتادن
clear itself U لا افتادن
tumbles U افتادن
To go out o fashion . U از مد افتادن
to fall down U افتادن
lagged U پس افتادن
lies U افتادن
lags U پس افتادن
prostrated U افتادن
foundering U از پا افتادن
founder U از پا افتادن
foundered U از پا افتادن
lapse vi U افتادن
plonked U افتادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com