English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to gild with blood U اغشته بخون کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to imbrue in blood U بخون تر کردن
to imbrue with blood U الوده بخون کردن
to imbrue in blood U الوده بخون کردن
to gild with blood U غرقه بخون کردن
coating U اغشته کردن
chlorinate U اغشته کردن باکلر
chlorinates U اغشته کردن باکلر
chlorinating U اغشته کردن باکلر
chlorinated U اغشته کردن باکلر
mars U بخون
haematoid U شبیه بخون
haemic U وابسته بخون
red-handed U بخون الوده
to imbrue with blood U بخون ترکردن
haemic U مربوط بخون
bloodthirsty U تشنه بخون
sanguification U تبدیل خوراک بخون
red handed U دست بخون الوده
They are at daggers drawn. They are bitter enemies. U بخون یکدیگه تشنه هستند
haemophillia U امادگی بخون رفتن زیاد
smeary U اغشته
dense graded mix U اغشته تو پر
haematosis U تبدیل خون وریدی بخون شریانی
coated materials U مصالح اغشته
impregnated cloth U پارچه اغشته
hot mix U اغشته گرم
litmus paper U اغشته است
varnished cambric U پارچه اغشته
bleeding U اغشته به خون
varnished cloth U پارچه اغشته
coated materials U مواد اغشته شده
sand mix U ماسه اغشته سرد
tar macadam U مواد اغشته شده قطرانی
dense graded mix U مواد اغشته شده بسته
sand asphalt U ماسه اغشته گرم یا سرد
metalline U فلزی اغشته به نمک فلزات
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
plant mix U مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
celluloid U لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
cuban fork ball U پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
fly dope U ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
bitumen macadam U مواد اغشته شده قیری ماکادام قیری
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
judged U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
endorses U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
justifies U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
lubricate U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
evaporate U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
ascertian U محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
justify U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
endorsing U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judging U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
justifying U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lubricating U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
judges U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
judge U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
endorsed U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
endorse U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforests U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com